...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

موضوع انشا: خر !!!

موضوع انشاء:

" هرچه می خواهد دل تنگت بگو! "

...

" خر "

به نظر من خر اونقدرها هم که می گن بد نیست، یا حتی می تونم بگم که اصلا بد نیست! واقعا نمی دونم چرا مردم وقتی از دست کسی عصبانی اند و به او فحش می دهن، از کلمه " خر " استفاده می کنن یا وقتی بخوان کسی رو تحقیر کنن بهش می گن " خرخون" !

آخه کسی نیست که بگه این مخلوق خدا با اینکه این همه برای ما کار می کنه و بار می کشه و زحمت می کشه چرا باز هم بهش می خندن و مسخره اش می کنن؟!!

فقط بدی شون اینه که بعضی اوقات لج می کنن و اصلا به حرفات گوش نمی دن و بعدش هم ممکنه کاری بکنن که نباید بکنن، البته اینم نمکشونه!!

مثلا یه بنده خدایی وقتی جوون بود سوارش شده بود و هرچی به پشتش زد حرکت نکرد، پیاده شد و هولش داد بازم انگار نه انگار! براش غذا آورد، خورد ولی نه! بازم انگار نه انگار!

آخر دست به دامنش شد و ازش خواهش کرد ولی بازم هیچ عکس العملی نشون نداد که بالاخره از دستش خسته شد و بعد با چوب به پشتش زد که اونم عصبانی شد و یه جفتک بهش پروند که مستقیما بین دو ابروش فرود اومد که هنوزم که هنوزه بعد سی سال جای اون لگد رو صورتش مونده!

ولی کلا اگه در نظر بگیرید حیوان بدی نیست چون اگه کاری به کارش نداشته باشی اونم باهات کاری نداره، تازه برات کار هم می کنه! دیگه از این بهتر؟!!

خلاصه این که من نمی دونم چرا ولی علاقه زیادی به خر دارم و وقتی میبینم که مردم ازش بد می گن یه جورایی غیرتی می شم و ازش دفاع می کنم و دوست ندارم ببینم که کسی بهش بی احترامی می کنه!

به همین دلیل بود که باعث شد من درباره اش صحبت کنم!

به امید روزی که " خر " به یک حیوان باشخصیت تبدیل شود، البته ناگفته نماند که " خر " با شخصیت هست ولی متاسفانه شخصیتش زیر سوال رفته!!

فکر کنم الان یا یه ابر علامت تعجب با چاشنی خنده روی سرتون تشکیل شده که نویسنده انشای بالا کدوم نابغه ایه!

یادتونه دوران مدرسه گاهی معلم انشا موصوع آزاد اعلام می کرد تا خلاقیت بچه ها رو بسنجه؟!

و یادتونه که شما چه موضوعی رو انتخاب می کردین؟!

نویسنده نابغه انشای بالا خواهر گرامی بنده است که دانش آموز دوم راهنماییه!

جای شما خالی چند روز پیش داشت یکی از خاطرات هیجان انگیزش (!) رو توی مدرسه و سر کلاس انشاء برام تعریف می کرد که ازش خواستم که دفتر انشاش رو برام بیاره که ببینم استعدادش تو نوشتن به خواهرش رفته یا نه!!! ( اوه اوه! عجب پپسی کولایی برای خودم باز کردم!  جدی نگیرید! )

جالبه که متن یه سری انشاها به نظرم خیلی آشنا بود نمی دونم چرا احساس می کردم یه روزی خودم اونا رو نوشته بودم! جالبه که بدونید که مدتیه دفترهای انشام هم که جزء یادگاری های دوران مدرسه ام بود ناپدید شده!!

خلاصه داشتم توانمندی های خواهرم رو نظاره می کردم که یه دفعه چشمم به این تیتر افتاد که " موضوع انشا: خر " !!!

تا حالا به این فکر کرده بودید که از " خر " هم میشه به عنوان یه موضوع انشاء استفاده کرد؟!!

این هم از مظاهر نبوغ ایرانیه، که تو پست قبل بهش اشاره کرده بودم!

اینجا هم جا داره بگم که...

این است هوش و خلاقیت نوجوان ایرانی! 

پ.ن: راستی! به اتفاق خانواده به یه سفر کاری چاشنی تفریح رو اضافه کردیم و چند روزی فرصت نکردم به خونه های گرمتون سر بزنم! خلاصه الان در خدمتتون هستم و... اگه قابل بدونید میام خودتتون!  

یه اتفاق جالب هم تو این سفر برام افتاد که انشاالله تو پست بعد براتون تعریف می کنم!  

یا حق

نظرات 21 + ارسال نظر
د جمعه 15 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:01 ق.ظ

سلام

احوال شما؟ انشاالله که سفر خوش گذشته، کلّی!

وای اون تیکه انشا که میگه دوست ندارم کسی بد بگه و غیرتی میشم... خیلی بامزه بود! :))

ولی میدونید که «خرخون» ربطی به «جناب خر» نداره و با معنای لغوی «خر» مرتبطه....

:)
در پناه حق

سلام
ممنون! خدا رو شکر!
خوووووش! جای دوستان خالی! همراه با تجربیات که البته این دفعه این تجربیات خسارت مادی رو متحمل بنده٬ البته بنده که نه پدر گرامی بنده کرد!! تجربه اش برای من بود خسارتش برای جیب بابا! :))
حالا عرض می کنم خدمتتون! ؛)

:))

درسته!‌ فکر کنم خواهرم نمی دونه!‌ به قول خودش هنوز زیر سیکله!! بهش خوب شد گفتید بهش می گم! :)

؛)
یا حق

azad شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:36 ق.ظ http://charand-parand.blogfa.com

سلام بر رستگار عزیز.............
ای گفتی بچه ها این دوره زمونه اصلا کلا نبوغن از این بهره ای که شما دارید من هم یکی ان هم از جنس مذکر ش دارم که خدا از شیطنت کمش نکناد
لازم به ذکرت که او اصلا اهل انشا نیست و تمام انشا هایش را خواهر جانش برایش می نویسد (به خدا می دونم کار اشتباهیه
ولی چه کار کنمترجیح می دم غیر اخلاقی رفتار کنم تا حرافی های او را از این که چقدر یک دفعه مرا دوست دارد وچقدر یک دفعه از این که من خواهرش هستم به خود می بالد...)
بابا تو دوره ی ما ها که امکانات نبود مجبور بودیم خودمون بنویسیم ام اینا رو پر قو چیه رو پرطاووس می خوابند!!!!
اما خر مظلوم حیوانی که سواریش بدن را چون شهد گواراست
دلم من نیز چون شما به حالش می سوزد و صد البته من هم دوستش دارم که خدا او را نیز از خریت کم نکناد..........
خیلی با حال بود قربانتazad

کاروانیان کربلا در رهند و رستگاری نزدیک....

سلام و درود بر شمااا

بله! دقت کردید نبوغشون چقدر هم متفاوته؟!
فکر کنم یه جهش ژنتیکی اتفاق افتاده! :دی
خدا نابغه شما رو هم حفظ کنه!
خدا کل نوابغ ایرانی رو حفظ کنه!! اعم از پیر و جوان!

حالا خوبه برادر شما دست به دامنتون میشه خواهر من که دست به سرقت زده البته غیرمسلحانه! اونم سرقت فرهنگی!!!

آره والا! تا حالا خرسواری کردید؟! خیلی باحاله!!

قربان شمااا!

یا حق

مهدی یکشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:30 ب.ظ http://mafhh.blogsky.com

سلام
خر بیچاره دلم سوخت(من سنگ دل دلم بسوزه؟!!)
چه موضوع انشا جالبی
دست معلمشون درد نکنه
به امید روزی که " خر " به یک حیوان باشخصیت تبدیل شود،
من جای معلمشون بودم به خاطر همین یه جمله بهش 20 میدادم

یا حق

سلام

ای بابا! این چه حرفیه؟!!

بله دیگه! نبوغ خواهر من که گل می کنه نمیشه جلوش رو گرفت!
تازه با افتخار هم تعریف می کنه که از همون اول که سر کلاس موضوع انشا رو گفته کل کلاس رو ریخته به هم!!!

در پناه حق

ع.ر.وطندوست یکشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:56 ب.ظ http://123tamam.blogsky.com

سلاام!!

خر حیوان نجیبیست!! ...نه... اون اسب بود!! :))

:))
خیلی با حال بود!
" " خر " با شخصیت هست ولی متاسفانه شخصیتش زیر سوال رفته!" خیلی با حال بود!! :))

ولی جدا خواهرتون هم چمپیونیه ها!! :دی
با مزه مینویسه!!
پس تقلب از سابقه دیگران در ایشون هم دیده میشه!!
ما هم چنین نمونه هایی داشتیم که جالب بودن!

حال خودمونیم! این انشای شما بود که خواهرتون کپی کرده یا اورجیناله و خواهرتون صاحب امتیازه!؟! :))

یاد انشا های ما هم بخیر!! همیشه طرفدار موضوعات دلخواه بودم!
یادمه یه سال یکی از خوابهای خودم رو بصورت انشا و داستان در اوردم و در امتحان نوشتم! هر ثلث کلی چیز بهش اضافه میکردم و هر دفعه هم 20 میشدم! :دی
یادم میاد سر امتخان چنتا برگه اضافه میگرفتم که داستانم ناتموم نمونه!

یادش بخیر

سفر بخیر!
منتظر خاطرات هستیما! :)

ممنونم!کلی خندیدیم! :دی

یا علی

سلام

خر و اسب نداره که! اونا که با هم این حرفا رو ندارن! :))

اکثر کسایی که می خونن از این قسمتش خوششون میاد! :)

اوه اوه! پدیده ایه برای خودش!‌ نمی نویسه نمی نویسه ولی وقتی می نویسه یه دفعه...!!

نه والا!‌ این یکی خوشبختانه اورجیناله اورجیناله!‌ امتیازش منحصرا متعلق به خودشه!

بله!‌ این طور که مشخصه فکر کنم در امر نوشتن ید طولانی داشتید!

ممنون!
خاطرات! حتماا! اونم چه خاطراتی!‌

خواهش می کنم! :دی
:))

یا حق

هدی دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:40 ق.ظ

سلام فائزه جان
چه کسی گفته اسب حیوان نجیبیست ؟!...خر زیباست!! :دی
چه قدر بامزه نوشته بود ..کلی حالمان عوض شد..ازشون از طرف من یه تشکر ویژه کنید :)
...
ولی خودمونیما یاد اون دوران به خیر ..چه قدر خوب بود!
...
ممنونم بابت نوشته ی دلنشینتون.
یا علی
التماس دعا

سلام هدی جون

بله!! بر منکرش... صلوات!!

به چشم! از طرف خواهرم می گم که قابل نداره!

موافقم! من همیشه عاشق کلاس های انشا بودم! نه اینکه همیشه معلم ها از انشام تعریف می کردن!
آدمیزاد هم که کشته مرده تعریف و تمجید!!

خواهش می کنم!
محتاجیم به دعا

یا خق

منتقد طنز نویس برجک زن دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:42 ب.ظ http://mto.blogfa.com

خر گفتی ....!!
حالا بیا داستانه یه خر رو بخون تا درس عبرتی بشه واست!!
عاشق یعنی خر .......... شوخی کردم.

سلام

با کمال میل! ما که دائم در حال گرفتن درس عبرتیم٬ اینم روش!

آسمان بار امانت نتوانست کشید! حالا خر توانست کشید؟!!

یا حق

منتقد طنز نویس برجک زن دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:44 ب.ظ

راستی آخر الزمان خر عجب شهرت و عظمتی پیدا کرده!!

جل الخالق!!

امین دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:11 ب.ظ http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com/

سلام
بعضی اوقات با چراغ خاموش می‌یام، فقط شانس می‌یارم تصادف نمیشه!!!
زیاد خاطره خوشی از کلاس‌های انشا ندارم، یادمه آخرین کلاس‌ انشا در سال سوم راهنمایی بود که پیش خودم گفتم آخ جون، دیگه تا آخر عمرم کلاس انشا ندارم!!! البته همیشه انشاهای خوبی می‌نوشتم و نمرات خوبی می‌گرفتم ولی اصلاً از این درس خوشم نمی‌یومد!

موفق و پیروز باشید

سلام

اوه اوه! کار خطرناکیه هاا! اینجا که می یاید باید چراغ خطر هم روشن کنید دیگه چه برسه به...!

نه بابا نگید این حرف رو!! حیف کلاسای انشا نیست؟!
اگه دست من بود که به واحدای عمومی دانشگاه ۲ واحد انشا نویسی اضافه می کردم!! پس برید خدا رو شکر کنید که دست من نیست!!

ممنون!
یا حق

زهرا سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:43 ب.ظ

چه کسی می گوید اسب حیوان نجیبیست ....کبوتر زیباست
وچرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست...و چرا در جلوی خانه ی ما ... جای ماشین خر نیست؟
خوب این شعر حیثیت بر باد رفته ی خر رو بهش بر می گردونه
به فرزانه بگو من نگرانم بدزدنش ببرن مغزشو بفروشن....البته نگرانمغز فرزانه نیستم نگران کسیم که می خره

راستی سلاااااااااممممم.....خوبی؟
نا سلامتی ما از سفر برگشتیم نمی خوای بیای نخود بخوری؟
البته دیگه زحمت نکش الهه از تو زرنگتر بود....اومد همه رو خورد

می گم یادته گفتم می خوام نمایشگاه عکس اینترنتی بزنم؟کمک می خوام

کلا دلمم برات تنگ شده....یه روز میام پیشت...بای

سلام

دم آقا سهراب گرم!!
ببین بعد از سهراب سپهری٬ این خئاهر من بوده که برای برگردوندن حیثیت به باد رفته خر تلاش کرده هااا

بذار این حرفتو به فرزانه می گم خودش جوابت رو بده!

اااا!‌علیک سلااام!! ممنون!
اااا! نگهشون دار اومدم! تموم نشه هاا! تو که می دونی من گرگان نبودم!
این الهه همیشه حق منو ضایع می کنه! :دی

آره!! من در خدمتم! می دونی که

من بیشترررررر! به امید اون روز...

یا حق

راضیییییییییه چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:57 ب.ظ http://www.blogfa.com

سلام و صد سلام
درود و صد درود

فرزانه رو بفرست پیش خودم باهاش مفهومی کار میکنم !
آینده ی روشنی در انتظارشه !

در روزگاری که همه حدیث اسب میگن و حیوون نجیب خطابش میکنن , یه آدم جسوری پیدا میشه و شخصیت از دست رفته ی خر رو بهش بر میگردونه!

این یعنی خلاف جهت موج شنا کردن!
سنت شکنی!
تحول!
تغییر!
عشق به مظلومین زحمت کش شخصیت از دست داده!!!
اححححححححسنت!
خدایی خیلی خوشم اومد...
خیلی هم خندیدم! فوق العاده بود!

من همیشه انشا رو دوست داشتم! یه بار یه انشا نوشتم با موضوع احساسی که در روز تولد دارید! اینقدر خانم معلمه خوشش اومده بود که رفتم سر صف هم خوندم!
اون موقع اول راهنمایی بودم!
یه شعری هم وسط انشام بود که با آهنگ و با احساس صدام و گذاشته بودم رو سرم و دستامو تکون میدادم و میخوندم!

دیوانه ای بودیم
البته خدا از دیوانگیمون کم نکرده!

التماس دعا

درود بر یار با وفای مااا

آره والا! خوراک خودته اساسی!

من می دونم که دعای خیر همه خرهای عالم بدرقه زندگی خواهر من خواهد بود تا ابددد!

موافقم!
من هم عاشق کلاسای انشا بود!!
یاد باد...

دور از جووون!
اگه تو دیوانه ای ما عاشق دیوانگی هستیم!

محتاجیم بانو

یا حق

رررررراضیه چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:58 ب.ظ

تو رو خدا ببین آدرس وبلاگمو!!!! چه جوری گذاشتم!

حالا بگو ایرانی نابغه نیس!

من بگم؟!!! من بیجا بکنم!!!

راضیه تکه به خدا!!

سیدحسام چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:28 ب.ظ http://www.shia-book.blogsky.com/

سلااام...

به خواهرتون به خاطر ذوق و هنرشون تبریک میگم!
خیلی قشنگ بود!
میگم هرچه زودتر تکلیف اون دفتراتون رو روشن کنید که یه وقت احیانا به این ذوق و استعداد قشنگ خواهرتون در اثر کپی برداری لطمه وارد نشه. (البته اگر احیانا ایشون دفترا رو ازتون یواشکی قرض گرفته باشن!(خنده))
شما مسئولید ها؟! حواستون که هست؟ کوتاهی نکنید.
خوب من یه انتقاد به این عزیز دل(الاغه رو میگم!(خنده)) انجام بدم و شما هم به خواهر محترم ابلاغ بفرمایید. که دیگه نمیشه اون صدای "انکر الاصوات" آن جناب رو ندیده گرفت و گذشت!
یعنی چشم میتونه اما گوش نمیتونه ندیده بگیره!!!!(خنده)

من که خاطرات خوب و به یاد ماندنی از آن عزیز دل(خر محترم!) دارم!
چند سال قبل در جریان کوه پیمایی و مسافرتی به دل طبیعت آن جناب ساعتی چند ما را بر پشت خود حمل
کرد.(البته با راننده! یعنی دو ترک سوار شده بودیم!(خنده) من که هم کوچیک بودم هم بلد نبودم! نه که الان بلدم!!(خنده))

نمیدونم قسمتتون شده یا نه؟!
اما چنان فازی در آن نوجوانی به ما داد که در هیچ ماشینی مدل بالایی نتوان یافت کردن!!!!

خدا قسمتتون کنه!!!!!(خنده)
البته با راننده! گاها ممکنه آن جناب از کنترل خارج شده و برای جوانان شهری مامانی (خودم رو میگم! ناراحت نشید یه وقت!(خنده)) باعث بروز آنفاکتوس همی گردد!!! و آن جناب را که من مشاهده نمودم هیچ مسئولیتی رو قبول نخواهد کرد!(خنده)

خلاصه الان دلم اون روز رو می خواد!!!
و چند خاطره با نمک دیگه که بسی! (توجه شود!) بسی! خنده دار بود....

-----
مسافرت خوبی بود باشد!

ضیافت نزدیکه!
دوستان رو از دعای خیرتون محروم نکنید.

صبح نزدیک است و ....

سلام

ممنون! ما نیز هم!!

نه بابا! این شکوفایی نبوغش هم در اثر خوندن همون انشاهاست... باور بفرمایید... (فکر کنم تا حالا تو عمرم این قدر خودشیفتگی به خرج نداده بودم که تو این پست نشون دادم!!)

یاد یه خاطره افتادم!
یه بار تو منطقه ییلاقی خانواده پدریم بودیم٬ یه دفعه از یه جایی همین صوت انکر(!!) بلند شد یه بنده خدایی فکر کرد بوق قطاره!!!!!

حتما این انتقادتون رو بهش ابلاغ می کنم!

بلـــــــــه! افتخار داشتیم سوار این عزیز دل بشیم! یعنی این عزیز دل افتخار داشته به ما سواری بده!! زیاد... در همون منطقه ییلاقی فوق الذکر!
البته ما در یک حرکت انتهاری شجاعت به خرج داده و تنهایی سوارشون شدیم و کلی از این شهامت به خود بالیدیم!!

ضیافت شروع شده...
حتمااا... محتاجیم به دعا

یا حق

سیدحسام چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:33 ب.ظ

راستی از خواهرتون بپرسید که عکس العمل معلم عزیز و بچه ها چی بوده؟
پیلیز!!

برام خیلی جالبه بدونم!


صبح نزدیک است و ...



خودش تعریف کرده!

همون اول که با گفتن موضوع انشا کل کلاس رو به اغتشاش کشونده!
پیش خودمون بمونه ما تو خونمون یه اغتشاش گر داریم!!
معلمشون هم که در طول خوندن انشا کلی خندیده و بعدش هم که یه بیـــــست کله گنده!

یا حق

مهرگان پنج‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:14 ق.ظ http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام

حلول ماه مبارک گرامی

گر شبى در خانه جانانه مهمانت کنند
گول نعمت را مخور مشغول صاحبخانه باش


میدونی به خر باشخصیت چی می گن؟الاغ
قشنگ ترین توصیف رو درباره شخصیت خر در کتاب قلعه حیوانات جورج ارول خوندم!!

سلام مهرگان عزیز

ممنون! من هم تبریک صمیمانه ام رو تقدیمتون می کنم!

قربون صاحبخونه...

می دونید بچه خر هوسباز چی میشه؟!‌ قاطر!!

متاسفانه نخوندم این کتاب رو!

التماس دعا

یا حق

یاس پنج‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:25 ب.ظ

سلام
باابا شما دوتا خواهر کلا باحالید هر روز ه چیز جدید از شما کشف میشه..... من باید یه صحبتی با فرزانه داشته باشم.......

منم موضوع آزادو توی انشاها بیشتر دوست داشتم....ولی خدایی این یکی هیچ وقت به ذهنم نرسیده بود ....به قول یه دوست (( آدم باید متفاوت باشه تا پیشرفت کنه)) ..... فرزانه هم به نوبه ی خود متفاوته :)

سفرتون سلامت

سلاااام عزیز دل

اختیار داری خانوم! باحالی از خودتونه!
حتما این کار رو بکن!!

بله خوب!! به نوبه خودش!! تو که می شناسیش!

ممنونم عزیزم

یا حق

یاس پنج‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:27 ب.ظ

میگما.....نبوغ ایرانی ها بدجوری رو شده.... این از فرازانه اونم از راضیه جون با اون آدرس سر راستش :))

رو شده بود!!
فقط داره روز به روز به مصادیقش اضافه میشه!

--- چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:30 ب.ظ

توهم با این انشاهات

عاطفه سه‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:28 ب.ظ

راضی باشید من برای نوشتن انشا کمی از این انشا استفاده کردم

ریحانه شنبه 22 آبان‌ماه سال 1395 ساعت 10:30 ب.ظ

هنر نزد ایرانیان است وبس .....

متین چهارشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1399 ساعت 09:00 ب.ظ

ریدی

کیر خر شنبه 7 آبان‌ماه سال 1401 ساعت 07:16 ب.ظ


کص خل

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد