بدون شرح...

جاي پاي فرشته / عكس: حسن موسوي

پ.ن: اگر گفتید سیستم نعلیق این پروتز چیه؟!

سخنانی از کوروش کبیر


خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن

کوروش بزرگ

 

اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.

 کوروش بزرگ

 

آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است .

کوروش بزرگ
 

وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما

 کوروش بزرگ
 

سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد .

کوروش بزرگ
 

اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید .

کوروش بزرگ
 

افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند. کوروش بزرگ
 

پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر. کوروش بزرگ
 

کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم .

کوروش بزرگ
 

کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید .

کوروش بزرگ
 

انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند .

کوروش بزرگ
 

همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد.

کوروش بزرگ
 

تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است .

کوروش بزرگ
 

دشوارترین قدم، همان قدم اول است .

کوروش بزرگ
 

عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید .

کوروش بزرگ
 

آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد .

کوروش بزرگ
 

وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید .

کوروش بزرگ
 

من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.

کوروش بزرگ

 

خاطرات كودكي زيباترند

يادگاران كهن مانا ترند

درسهاي سال اول ساده بود

آب را بابا به سارا داده بود

دبستان مازار تهران سال 1347

درس پند آموز روباه وکلاغ

روبه مكار و دزد دشت و باغ


 

روز مهماني كوكب خانم است

سفره پر از بوي نان گندم است

 

كاكلي گنجشككي با هوش بود

فيل ناداني برايش موش بود


با وجود سوز و سرماي شديد

ريز علي پيراهن از تن مي دريد


 

تا درون نيمكت جا مي شديم

ما پر از تصميم كبري مي شديم


پاك كن هايي زپاكي داشتيم

يك تراش سرخ لاكي داشتيم


 

كيفمان چفتي به رنگ زرد داشت

دوشمان از حلقه هايش درد داشت

گرمي دستان ما از آه بود

برگ دفترها به رنگ كاه بود

 

 

مانده در گوشم صدايي چون تگرگ

خش خش جارو يا پا روي برگ

همكلاسيهاي من يادم كنيد

باز هم در كوچه فريادم كنيد

 


همكلاسيهاي درد و رنج و كار

بچه هاي جامه هاي وصله دار

بچه هاي دكه خوراك سرد

كودكان كوچه اما مرد مرد


كاش هرگز زنگ تفريحي نبود

جمع بودن بود و تفريقي نبود

كاش مي شد باز كوچك مي شديم

لا اقل يك روز كودك مي شديم


 

ياد آن آموزگار ساده پوش

ياد آن گچها كه بودش روي دوش

 

اي معلم ياد و هم نامت بخير

ياد درس آب و بابايت بخير


اي دبستاني ترين احساس من  

بازگرد اين مشقها را خط بزن

 

اي دبستاني ترين احساس من  

بازگرد اين مشقها را خط بزن


 

 

 




 

رقص آرام

This is a poem

این شعر توسط یک نوجوان متبلا به سرطان نوشته شده است.
written by a teenager with cancer.

She wants to see how many
people get her poem.

او مایل است بداند چند نفرشعر او را می خوانند.

It is quite the poem. Please pass it on.
این کل شعر اوست.. لطفا آنرا برای دیگران هم ارسال کنید.
This
poem was written by a terminally ill young girl in a
New York
Hospital
این شعر را این دختربسیار جوان در حالی که آخرین روزهای زندگی اش را سپری می کند در بیمارستان نیویورک نگاشته است
It was sent
by
و آنرا یکی از پزشکان بیمارستان فرستاده است. تقاضا داریم مطلب بعد از شعر را نیز به دقت بخوانید

 

a medical doctor - Make sure to read what is in the closing statement
AFTER THE POEM.


SLOW DANCE
رقص آرام
Have you ever
watched kids


آیا تا به حال به کودکان نگریسته اید


On a merry-go-round?

در حالیکه به بازی "چرخ چرخ" مشغولند؟


Or listened to
the rain


و یا به صدای باران گوش فرا داده اید،


Slapping on the ground?


آن زمان که قطراتش به زمین برخورد می کند؟


Ever followed a
butterfly's erratic flight?


تا بحال بدنبال پروانه ای دویده اید، آن زمان که نامنظم و بی هدف به چپ و راست پرواز می کند؟


Or gazed at the sun into the fading
night?


یا به خورشید رنگ پریده خیره گشته اید، آن زمان که در مغرب فرو می رود؟


You better slow down.


کمی آرام تر حرکت کنید

Don't dance so
fast.


اینقدر تند و سریع به رقص درنیایید
Time is short.


زمان کوتاه است
The music won't
last


موسیقی بزودی پایان خواهد یافت

Do you run through each day

On the
fly?


آیا روزها را شتابان پشت سر می گذارید؟
When you ask How are you?
آنگاه که از کسی می پرسید حالت چطور است،
Do you hear the
reply?


آیا پاسخ سوال خود را می شنوید؟
When the day is done
هنگامی که روز به پایان می رسد
Do you lie in your
bed


آیا در رختخواب خود دراز می کشید
With the next hundred chores
و اجازه می دهید که صدها کار ناتمام بیهوده و روزمره 
Running through
your head?


در کله شما رژه روند؟
You'd better slow down
سرعت خود را کم کنید. کم تر شتاب کنید.
Don't dance so
fast.


اینقدر تند و سریع به رقص در نیایید.
Time is short.
زمان کوتاه است.


The music won't
last. موسیقی دیری نخواهد پائید
Ever told your child,
آیا تا بحال به کودک خود گفته اید،


We'll do it
tomorrow?
"فردا این کار را خواهیم کرد"


And in your haste,
و آنچنان شتابان بوده اید
Not see
his


که نتوانید غم او را در چشمانش ببینید؟
sorrow?

Ever lost touch,
تا بحال آیا بدون تاثری
Let a good
friendship die


اجازه داده اید دوستی ای به پایان رسد،
Cause you never had time
فقط بدان سبب که هرگز وقت کافی ندارید؟

or call
and say,'Hi'
آیا هرگز به کسی تلفن زده اید فقط به این خاطر که به او بگویید: دوست من، سلام؟
You'd better slow down.
حال کمی سرعت خود را کم کنید. کمتر شتاب کنید.
Don't dance
so fast.
اینقدر تند وسریع به رقص درنیایید.
Time is short.
زمان کوتاه است.
The music won't last.موسیقی دیری نخواهد پایید.   

When you run so fast to get somewhere
آن زمان که برای رسیدن به مکانی چنان شتابان می دوید،
You
miss half the fun of getting there.
نیمی از لذت راه را بر خود حرام می کنید.
When you worry and hurry
through your day,
آنگاه که روز خود را با نگرانی و عجله بسر می رسانید،
It is like an unopened
gift....
گویی هدیه ای را ناگشوده به کناری می نهید.
Thrown away.

Life is not a
race.
زندگی که یک مسابقه دو نیست!
Do take it slower
کمی آرام گیرید
Hear the
music
به موسیقی گوش بسپارید،
Before the song is over.  

  پیش از آنکه آوای آن به پایان رسد.    


This young girl has 6 months left
to live, and as her dying wish, she wanted to send a letter telling
everyone to
live their life to the fullest, since she never will.


 تنها 6 ماه دیگر از زندگی این دختر باقی مانده است و آخرین آرزوی او این است که میخواهد به همه بگوید زندگی را تمام و کمال زندگی کنند، کاری که او نمی تواند بکند.


She'll
never make it to prom, graduate from high school, or get married and have a
family of her own.


او هرگز نخواهد توانست در میهمانی پایان دبیرستان با دیگر دوستانش به رقص و پایکوبی بپردازد و یا ازدواج کند و خانواده ای تشکیل دهد

 

 

 

 

یه قسمت هایی از یکی از کتاب های دکتر شریعتی رو میذارم امیدوارم خوشتون بیاد

یک جلویش تا بی نهایت صفر ها

آدم وقتی فقیر میشه خوبیهاشم حقیر میشه
اما کسی که زور داره یا زر داره هنر می بینند  عیب هاشو
حرف حسابی میشنوند چرندهاشو
آروغ های بی جا و نفرت بارشو فلسفه ودانش و دین می فهمند
ملت ها همه همین جورند
روزی ما مسلمان ها پول داشتیم و زور داشتیم فرنگی ها از ما تقلید میکردن
اما حالا....
استادهای دانشگاههای اسپانیا وایتالیا وفیلسوفهای اروپایی
وقتی می خواستند درس بدند قبا لباده ملاهای ما رو به تن میکردنند
که یعنی ما بوعلی ورازی وغزالی ایم!
همونهایی که الان استادهای ما تو جشن ها می پوشند تا خود را
به شکل استادهای اسپانیاوایتالیاو....بیارایند
که یعنی ما کانت و دکارتیم!
صنعتگران مسیحی در اروپا تقلب که میکردنند مارک الله را
بر روی جنس های خود میزدنند یعنی که این ساخت اروپا نیست
کار بلخ و بخارا وطوس و ری و بغداد و شام است حتی روی صلیب
هم مارک الله میزدنند!
جنگهای صلیبی که شد آنها افتادند به جان ما و ما افتادیم به جان هم!
مسیحی ها و جهودها یکی شدند ومسلمانان صدتا شدند:
سنی به جان شیعه
شیعه به جان سنی
ترک به جان فارس
عجم به جان عرب
و....
مسلمانان یک مذهب ویک زبان ویک محل  توی یک مسجد هفت جور نماز جماعت میخونن!
سر ما رابه خاک بازی ... به خون سازی....فرقه سازی....دسته بندی...
به جنگهای زرگری...بحثهایی بیخودی..به عشقهاوکینهای بی ثمر....
به گریه هاوندبه های بی اثر .....  بند کردنند
ما فرستادند دنبال عصر طلایی (نخود سیاه) و طلا ها مان  را بردنند!
وما یا سرمان بند بود وندیدیم ویانخواستیم که ببینیم!
ویا به جان هم افتاده بودیم
ویا اصلا رفته بودیم به عهد بوق ..به جستجوی قبرها..بادوبروت استخوانهای
پوسیده و نبودیم که ببینیم

یکی بود
یکی نبود
غیر از خدا
هیچی نبود

 

 

پی نوشت: لطفا اکه از متن خوشتون اومد 

و دوست داشتین کتاب رو بخرین که حق ناشر و نویسنده اش محفوظ بمونه


ای پرستو

 

 

این نگهبان سکوت
شمع جمعیت تنهائی
راهب معبد خاموشی ها
حاجب درگه نومیدی
سالک راه فراموشی ها
                                چشم بر راه پیمایی، پیکی
                                گرمی بازوی مهری نیست
                                خفته در سردی آغوش پرآرامش یأس
                                که نه بیدار شده از نفس گرم امید
                                سرنهاده است ببالین شبی
                                که فریبش ندهد عشوه خونین سحر
                                                                                        ای پرستو برگرد!
                                                                                       ای پرستو که پیام آور فروردینی
                                                                                       بگریز از من، از من بگریز!
                                                                                      باغ پژمرده پامال زمستانها
                                                                                      چشم بر راه بهاری نیست
                                                                                      گرد آشوبگر خلوت این صحرا
                                                                                      گردبادی است سیه، گردسواری نیست


 

کی می خواد بره اینجا کلینیک بزنه؟!

فکر کنم حسابی کارش بگیره هاا!

نقص عضو؛ کرایه عبور از رودخانه    

۱۸ آبان ۱۳۸۹
مهر: اهالی روستای گاودانه کهکیلویه و بویر احمد برای عبور از رودخانه مارون مجبور به استفاده از وسیله ای به نام "گرگر" هستند که بسیاری از ساکنان آن به هنگام استفاده از این وسیله غیر ایمن دچار نقص عضو شده اند.

 

البته اگه افراد این روستا به زیبایی اهمیت بدن!

توصیه های طبی برای خرید کفش کودکان

پیش از انتخاب کفش مناسب برای نوپایان، بهتر است پای آنها توسط متخصص مربوطه معاینه شود تا معلوم شود اختلالی در مچ پا یا کف پا وجود دارد یا خیر و در صورت نیاز برای رفع اختلال، کفشی مناسب نسخه نویسی و تهیه شود.
احتمال بسیار زیادی وجود دارد که برخی کودکان دچار انحرافاتی در ناحیه مچ یا پاشنه پا باشند یا کف پای خیلی صافی داشته باشند. بهتر است برای این کودکان، کفش طبی خریداری شود. کفش طبی کفشی است که قوس داخلی کف پا را حفظ کند، یعنی در ناحیه کف داخلی پا قوس دار باشد و در ناحیه پاشنه از استحکام زیادی برخوردار باشد تا بتواند پاشنه را در وسط نگه دارد و از انحراف آن جلوگیری کند. کفش های پارچه ای، کشی یا خیلی ظریف و کفش هایی که چرمی نیستند، نمی توانند جلوی انحراف پاشنه به داخل یا خارج را بگیرند.
وقتی از عقب به مچ و پاشنه کودک نگاه می کنید، باید حد وسط باشد و هیچ انحرافی نداشته باشد. خیلی وقت ها برای کودکانی که کف پای صافی دارند یا انحرافاتی در نواحی پاشنه یا مچ آنها دیده می شود، بهتر است کفش های ساق دار مثل کفش بسکتبال تهیه شود تا قوزک و مچ پای آنها حفظ شود.
پاشنه کفش ها باید از استحکام خوبی برخوردار باشد.
پنجه کفش نیزبهتر است گرد باشد تا کودک در آن حس راحتی داشته باشد.

دکتر لیلا اتفاق
متخصص طب فیزیکی و توانبخشی

سرنوشت کارتون‌هایی که می‌دیدیم چی شد ؟

 کارتون های که می دیدیم یادتون هست؟

آقای سکسکه ، آلیس ، ای‌کیوسان ، پسر شجاع و ... می دونید چه اتفاقی بروشون افتاده؟


ادامه نوشته

::: نمره دادن استاد ب دانشجو !!!:::

        قانونی ولی منطقی نیست،منطقی ولی قانونی نیست_نه قانونی است و نه منطقی!


دانشجویی پس از اینكه در درس منطق نمره نیاورد ب استادش گفت: قربان، شما واقعا چیزی در مورد موضوع این درس می دانید؟ 

استاد جواب داد: بله حتما. در غیر اینصورت نمی توانستم یك استاد باشم.

دانشجو ادامه داد: بسیار خوب، من مایلم از شما یك سوال بپرسم ،اگر جواب صحیح دادید من نمره ام را قبول می كنم در غیر اینصورت از شما می خواهم ب من نمره كامل این درس را بدهید. 


استاد قبول كرد و دانشجو پرسید: آن چیست كه قانونی است ولی منطقی نیست، منطقی است ولی قانونی نیست و نه قانونی است و نه منطقی؟ 


استاد پس از تاملی طولانی نتوانست جواب بدهد و مجبور شد نمره كامل درس را ب آن دانشجو بدهد. 


بعد از مدتی استاد با بهترین شاگردش تماس گرفت و همان سوال را پرسید

و شاگردش بلافاصله جواب داد: قربان شما 63 سال دارید و با یك خانم 35 ساله ازدواج كردید كه البته قانونی است ولی منطقی نیست.همسر شما یك معشوقه 25 ساله دارد كه منطقی است ولی قانونی نیست و این حقیقت كه شما ب معشوقه همسرتان نمره كامل دادید در صورتیكه باید آن درس را رد می شد نه قانونی است و نه منطقی !!!



 


20:30

اخبار ساعت 20:30 در 50 سال آینده 

 

قیمت هر سكه طلا امروز در بازار با ۶۰ میلیون تومان كاهش به یك میلیارد و چهل میلیون تومان رسید.

ایران خودرو: هفتاد و نهمین مدل پژو با نام پژو XD-870-PL Q آماده عرضه به بازار است كه نسبت به مدل قبلی تحول زیادی داشته. طول آنتن آن ۱۰ سانتی متر افزایش داشته چراغ ترمز آن هم پررنگتر شده و فقط ۴۵ میلیون تومان گران تر است.

برای اولین بار ایران به دور دوم مسابقات جام جهانی راه یافت. علی دایی: هلوز قثد ندالم كه از دنیای فوتبال خداحافثی كنم و شلایط خوبی بل تیم ملی حاكم اثت ……

به قولی…… دولت موفق شد نرخ تورم را كاهش داده و آنرا از ۶۳% به ۶۲/۵% برساند.

یكصد و شصت و سومین قطعنامه شورای امنیت در مورد فعالیتهای هسته ای ایران به تصویب رسید. در عین حال رئیس آژانس هسته ای اعلام كرد علیرغم هشتصد و سی و دومین گزارش ایران در مورد فعالیتهای هسته ای هنوز ابهاماتی در این زمینه وجود دارد كه امیدواریم به زودی بر طرف شود.

به علت اتمام ذخایر نفت و گاز دولت در اطلاعیه ای از مردم عزیز ایران خواست امسال در مصرف ذغال جداً صرفه جویی نمایند.

یكی از نمایندگان مجلس خواهان كاهش سن ازدواج شد. وی گفت دولت با تدابیر صحیح و اصولی سعی دارد متوسط سن ازدواج دختران را از ۵۰ سال به ۴۵ سال كاهش دهد. همچنین وی گفت در نظام طبیعت اصولا مرد نیز مانند زن حق مشاركت در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را دارد.

به علت برخی مشكلات و نواقیص، چشم انداز ۲۰ ساله باز هم تمدید شد.

قیمت هر كیلو مرغ به هفت میلیون تومان رسید. جالب است بدانید در ۵۰ سال قبل مردم با هفت میلیون می توانستند یك اتومبیل بخرند.

روئسای جمهوری اسلامی انگلیس و جمهوری اسلامی آلمان از عمل نشدن و عدم اجرای صحیح اسلام در ایران ابراز نگرانی كردند.

۷۰ درصد مردم زیر خط فقر زندگی میكنند این در حالیست كه این آمار نسبت به سال قبل كاهش خوبی را نشان می دهد.

از این به بعد صدا و سیما برای انتخاب مجریان زن، مسابقه ملكه زیبایی برگزار می كند.

نیروگاه اتمی بوشهر به زودی به بهره بر داری می رسد.

مدیرعامل سایپا: با تكیه به دانش بومی تانك و تراكتور پراید را طراحی كردیم.

شركت ایرباس، طی شكایتی به سازمان ملل خواستار آزاد سازی هواپیماهایش از دست ایران شد و خاطر نشان كرد كه این هواپیماها ۷۰ سال پیش از رده خارج شده اند.

گاندی

دست نوشته های مهاتما (روح بزرگ) گاندی!

من می‌‌توانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشته‌خو یا شیطان‌ صفت باشم
من می توانم تو را دوست داشته یا ازتو متنفر باشم
من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم
چرا که من یک انسانم، و این‌ها صفات انسانى است
و تو هم به یاد داشته باش: من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى، من را خودم از خودم ساخته‌ام
منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است
تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند
لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان
و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى
و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه
ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى
می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم
می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم
چرا که ما هر دو انسانیم
این جهان مملو از انسان‌هاست
پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد
تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند
حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند
دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت
نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى
من قابل ستایشم، و تو هم
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد
به خاطر بیاورى که آن‌هایى که هر روز می‌بینى و مراوده می‌کنى
همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت
اما همگى جایزالخطا
نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى و یادت باشد که این ها رموز بهتر زیستن هستند .

 

سلام دوستای خوبم! همینجوری داشتم مطالبی رو سرچ می کردم که این شعر بسیار زیبا رو دیدم

خالی از لطف نیست اگه حوصله کنید و بخونیدش

 

معلم پای تخته داد می زد"

صورتش گلگون بود
ودستانش زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسیها،
لواشک بین خود تقسیم می کردند
وان یکی در گوشه ای دیگر،
جوانان را ورق می زد
برای اینکه بیخود های و هو می کرد
و با آن شور بی پایان،
تساوی های جبری را نشان می داد
با خطی خوانا بروی تخته ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین نوشت:
یک با یک برابر است.
از میان جمع شاگردان یکی برخاست،
همیشه یک نفر باید به پا خیزد...
به آرامی سخن سر داد:
تساوی اشتباهی فاحش و محض است.
نگاه بچه ها ناگه به یک سو خیره گشت و
معلم مات برجا ماند
و او پرسید:اگر یک فرد انسان،واحد یک بود
آیا باز یک با یک برابر بود؟
سکوت مدهشی بود و سوالی سخت.
معلم خشمگین فریاد زد:
آری برابر بود
و او با پوز خندی گفت:
اگر یک فرد انسان یک واحد بود
آنکه زورو زر به دامن داشت بالا بود وآنکه
قلبی پاک ودستی فاقد زر داشت پایین بود
اگر یک فرد انسان یک واحد بود
آنکه صورت نقره گون،
چون قرص مه می داشت بالا بود
وان سیه چرده که می نالید پایین بود
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می پرسم اگر یک با یک برابر بود
نان و مال مفتخوران از کجا آماده می گردید؟
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد؟
یا که زیر ضربت شلاق له می گشت؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد
معلم ناله آسا گفت:
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید
یک با یک برابر نیست...

سلام و درود و دو صد بدرود

در ادامه مبحث پست قبل دوستان این وظیفه خطیر (!!) رو به عهده این بنده حقیر گذاشتن که نتیجه نظرخواهی رو به سمع و نظر هم کلاسی های محترم برسونم!

البته دانشگاه بعد از تعطیلات عید سعید فطر رو تاریخ رسمی شروع کلاس ها اعلام کرده!

ولی از اونجایی که دانشجویان محترم ارتوپدی هیچ گروه و تشکلی، اعم از رسمی و غیر رسمی، غیر از خود به رسمیت نمی شناسن بنابراین...

اینجانب بدین وسیله به اطلاع می رسانم که تاریخ ۳/۷/۱۳۸۹ با ۷ رای موافق ( آقای نگهداری و خانم ها شکوفه، مرضیه، گونا، کبری، سما و بنده حقیر ) و ۱ رای ممتنع ( آقای قطبی ) و ۸ رای نامشخص ( آقایان بهادری و صانعی و خانم ها عاطفه، عادله، فروغ، پانیذ، صدیقه و الهام ) برای شروع کلاس های ترم جدید به تصویب رسید.

کسانی که رای نامشخص داشته کوتاهی از جانب خود بوده و موظف به تبعیت از آراء هستند!

در صورت مخالفت با تاریخ فوق الذکر هیچ گونه اعتراضی وارد و جایز نمی باشد!

تقاضا می شود که در جهت اطلاع رسانی به کلیه هم کلاسی ها اقدامات لازم را مبذول فرمایید!

با تشکر

سلام!

یه سلام گرم خدمت هم کلاسی های گرامی!

تابستون به کام بوده؟! ایشالا که همینطوره!

امیدوارم دلاتون هم مثل روزای تابستون گرم گرم  باشه!

فکر کنم همگی شنیده باشید که دانشگاه از بعد تعطیلات عید فطر ( راستی! عیدتون پیشاپیش مبارک و روزه و نمازاتون هم قبول! )...

داشتم می گفتم... حتما شنیدید که از بعد تعطیلات عید احضارمون کردن!

خواستم بپرسم دوستان هم کلاسی چه برنامه ای برای بازگشت به سنگر علم ودانش (!!) دارن؟!

اصلا برنامه ای تو دستور کارشون هست؟!!

به نظرم اگه هماهنگ کنیم خیلی بهتره!

به امید دیدار