...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

٬۳٬۲٬۱...٬ ۲۰ ٬... تا کجا؟!...

سلااام بر دوستان و همراهان همیشگی   

 

 

 

این دختر خوشحال که می بینید این بنده حقیر هستم که البته تا حدود 18 ساعت دیگه بیست ساله می شم! بهم نمیاد نه؟! ماشاالله خوب موندم!

 

پدر بزرگ مادرم ( خدا بیامرزدش ) همیشه می گفت: 

"دختر که رسید به بیست    باید به حالش گریست "   

  

گاهی مرور گذشته، مخصوصا دوران شیرین و ساده کودکی خیلی جذاب و لذت بخش و البته به قول دوستی عبرت آموزه! 

سالروز تولد می تونه یکی از اون موقع ها باشه!  

این عکسی که براتون گذاشتم به در کمدم زدم و اکثر اوقات جلوی چشامه و حسابی بهم انرژی می ده. وقتایی که مشکل و سختی برام پیش میاد، یادم می ندازه که زندگی هنوز به همون شیرینی و سادگی این لبخند کودکانه است و چیزی تغییر نکرده!  

  

یه چیز دیگه ای که سالی چند بار و به ویژه شب تولدم بهش سر می زنم یادگاری ایه که پدرم به مناسبت تولدم تو صفحه آخر یه قرآن نوشته و اون قرآن رو به من هدیه کرده. با ارزش ترین هدیه ای که تا به امروز تو زندگیم داشتم و دارم! و چیزی که ارزش این هدیه رو بیشتر و بیشتر می کنه اینه که این کتاب، اولین قرآنی بود که تو زندگی مشترک پدر و مادرم وجود داشت و اون رو به من هدیه دادن! 

 متن یادگاری پدرم: 

 

بسمه تعالی

دوشنبه، مورخه ۶۹/۷/۲۳ ساعت ۷:۳۰ بعد از ظهر، خداوند متعال ما را مورد لطف خود قرار داده و اولین فرزند دخترم به دنیا آمد که نام او فریبا انتخاب شده است.

امیر- امضا

توضیح اینکه نام ایشان به دلایلی به فائزه تغییر یافته است! 

۶۹/۸/۴

از خداوند متعال برای منتی که بر ما نهاده سپاسگزاریم و خود را لایق ادعای هیچ گونه حاجتی نمی بینیم! الا اینکه بگوییم خدایا راضی هستیم به رضای تو. هر لحظه و هر مکان سرشار از امید و آرزو به دنیا هستیم و در همان لحظه و مکان آماده برای سفر به دیار آخرت. این درسی است که طبیعت زندگی به آدمیان آموخته است!

امیر  

پ.ن: خدایا! یه بار دیگه به خاطر همه نعمت هایی که بهم دادی، مخصوصا داشتن پدر و مادری خوب و متدین تو رو هزاران هزار بار با همه ناتوانی و محدودیتم در قبال شکرگزاریت، شکر می کنم و ازت می خوام که حافظ همه پدر و مادر ها باشی!  

الهی آمین!

 

احساس خیالی یا Phantom sensation

دوستان سلام!

تو این پست می خوام یه بحث تخصصی رو مطرح کنم!

بحث تخصصی رشته خودمون!

قبل از اون یه معرفی مختصری از رشته ام بهتون می دم!

رشته من: ارتوپدی فنی که یا اعضای مصنوعی و وسایل کمکی!

این رشته از زیر شاخه های مهندسی پزشکیه و یه رشته تلفیقیه! تلفیق دروس فنی و علوم پزشکی!

و کارمون هم به دو بخش تقسیم میشه! ساخت اورتز و پروتز!

اورتز: یا همون وسایل کمکی که مطمئنا تا حالا تو داروخونه ها به چشمتون خورده و یا خدای نکرده تو اطرافیانیتون دیدید که از این وسایل استفاده کنند.   

نمونه هایی از اورتزها: 

 

 

 

پروتز: یا همون اعضای مصنوعی. البته اعضای مصنوعی خارجی بدن! که جانشین عضو از دست رفته میشه! 

این هم نمونه هایی از پروتزها: 

 

 

کار ما ساختن این وسایله.

این توضیحات رو دادم که بگم ارتباط ما با اشخاصیه که به هر دلیلی، مادر زادی یا اتفاقات و بیماری های مختلف، قسمتی از بدنشون دفرمیتی یا نقص داره یا خدای نکرده دچار قطع عضو شدن و در کل دارای معلولیتی هستن! 

حالا بریم سر اصل مطلب!  

هفته گذشته تو یکی از کلاس ها استاد موضوعی رو مطرح کرد که به نظرم خیلی جالب اومد. گفتم شاید برای شما هم جذاب باشه!

امیدوارم که این طور باشه!

توی کلاس " تئوری پروتز" استاد راجع به یکی از مشکلات بیمارانی که تازه قطع عضو شدن توضیح می داد.

همه ما این موضوع علمی رو می دونیم که وقتی چیزی رو تو قسمتی از عضومون حس می کنیم، درد، خارش، گرما، سرما و... ، عاملش یه محرک بیرونیه که اعصاب اون عضو این اطلاعات رو به مغز می برن و بعد پردازش توسط مغز این حس ها رو درک می کنیم!

این یه موضوع  قابل درکه و همه می دونیم!

حالا یه مشکلی توی بیماران تازه قطع عضو شده وجود داره، به نام"عضو خیالی" یا " Phantom limb " که منجر به"حس خیالی" یا "Phantom sensation " و همچنین " درد خیالی یا " Phantom pain " می شه!

ببینید مغز ما چقدر پیچیده است...

استاد می گفت: یه بیماری که مثلا تازه پاش رو از دست داده بهتون مراجعه می کنه و می گه که دیشب از درد پا خوابش نبرده!!! یا اینکه  پاش دائما خواب می ره، گز گز می کنه یا می خاره!!!

در حالی که اصلا پایی در کار نیست!

اون وقت باید چی کار کنید؟!... باید به بیمار بگی پدر آمرزیده کدوم پا؟ نکنه دیشب اکس ترکونده بودی!!

احساس در قسمتی که اصلا وجود نداره! این احساس محرک خارجی نداره! یا حتی تلقین هم نمی تونه باشه!چون بیماری که تازه یه عضو از دست داده تو شرایطی نیست که بخواد به خودش چنین تلقین هایی کنه.اصلا هیچ اعصابی وجود نداشته که بخواد تحریک بشه و این تحریکات رو به مغز بفرسته. پس منشا این حس ها از کجاست؟!...

فعلا خودم هم دنبال جوابم...

پ.ن: قدر سلامتی تون رو بدونید...!