...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

سلام 

 

مدتیه دارم به این فکر می کنم که:  

 " دوری و دوستی " 

یا 

" از دل برود هر آنکه از دیده رود " 

 

نظر شما چیه؟!

ماه رمضان شد...

ماه رمضان شد می و میخانه برافتاد 

عشق و طرب و باده به وقت سحر افتاد 

 

افطار به می٬ کرد برم پیر خرابات 

گفتم که تو را روزه به برگ و ثمر افتاد 

 

با باده وضو گیر که در مذهب رندان 

در حضرت حق این عملت بارور افتاد 

 

( امام خمینی رحمه الله علیه) 

 

 

 

پ.ن: چهل روز گذشت و من هنوز ربان مشکی کنار قاب عکست رو باور نکردم...  

 

روز اول ماه مبارک رمضان مصادف شد با چهلمین روز درگذشت پدربزرگم٬ از همه شما دوستان صالح می خوام که تو این روزای پرفضیلت و این لحظات روحانی دعا برای همه درگذشتگان٬ همچنین این عزیز تازه درگذشته ما رو فراموش نکنید و برای شادی روحشون فاتحه ای نثار کنید!  

ممنونم! 

 

یا حق

موضوع انشا: خر !!!

موضوع انشاء:

" هرچه می خواهد دل تنگت بگو! "

...

" خر "

به نظر من خر اونقدرها هم که می گن بد نیست، یا حتی می تونم بگم که اصلا بد نیست! واقعا نمی دونم چرا مردم وقتی از دست کسی عصبانی اند و به او فحش می دهن، از کلمه " خر " استفاده می کنن یا وقتی بخوان کسی رو تحقیر کنن بهش می گن " خرخون" !

آخه کسی نیست که بگه این مخلوق خدا با اینکه این همه برای ما کار می کنه و بار می کشه و زحمت می کشه چرا باز هم بهش می خندن و مسخره اش می کنن؟!!

فقط بدی شون اینه که بعضی اوقات لج می کنن و اصلا به حرفات گوش نمی دن و بعدش هم ممکنه کاری بکنن که نباید بکنن، البته اینم نمکشونه!!

مثلا یه بنده خدایی وقتی جوون بود سوارش شده بود و هرچی به پشتش زد حرکت نکرد، پیاده شد و هولش داد بازم انگار نه انگار! براش غذا آورد، خورد ولی نه! بازم انگار نه انگار!

آخر دست به دامنش شد و ازش خواهش کرد ولی بازم هیچ عکس العملی نشون نداد که بالاخره از دستش خسته شد و بعد با چوب به پشتش زد که اونم عصبانی شد و یه جفتک بهش پروند که مستقیما بین دو ابروش فرود اومد که هنوزم که هنوزه بعد سی سال جای اون لگد رو صورتش مونده!

ولی کلا اگه در نظر بگیرید حیوان بدی نیست چون اگه کاری به کارش نداشته باشی اونم باهات کاری نداره، تازه برات کار هم می کنه! دیگه از این بهتر؟!!

خلاصه این که من نمی دونم چرا ولی علاقه زیادی به خر دارم و وقتی میبینم که مردم ازش بد می گن یه جورایی غیرتی می شم و ازش دفاع می کنم و دوست ندارم ببینم که کسی بهش بی احترامی می کنه!

به همین دلیل بود که باعث شد من درباره اش صحبت کنم!

به امید روزی که " خر " به یک حیوان باشخصیت تبدیل شود، البته ناگفته نماند که " خر " با شخصیت هست ولی متاسفانه شخصیتش زیر سوال رفته!!

فکر کنم الان یا یه ابر علامت تعجب با چاشنی خنده روی سرتون تشکیل شده که نویسنده انشای بالا کدوم نابغه ایه!

یادتونه دوران مدرسه گاهی معلم انشا موصوع آزاد اعلام می کرد تا خلاقیت بچه ها رو بسنجه؟!

و یادتونه که شما چه موضوعی رو انتخاب می کردین؟!

نویسنده نابغه انشای بالا خواهر گرامی بنده است که دانش آموز دوم راهنماییه!

جای شما خالی چند روز پیش داشت یکی از خاطرات هیجان انگیزش (!) رو توی مدرسه و سر کلاس انشاء برام تعریف می کرد که ازش خواستم که دفتر انشاش رو برام بیاره که ببینم استعدادش تو نوشتن به خواهرش رفته یا نه!!! ( اوه اوه! عجب پپسی کولایی برای خودم باز کردم!  جدی نگیرید! )

جالبه که متن یه سری انشاها به نظرم خیلی آشنا بود نمی دونم چرا احساس می کردم یه روزی خودم اونا رو نوشته بودم! جالبه که بدونید که مدتیه دفترهای انشام هم که جزء یادگاری های دوران مدرسه ام بود ناپدید شده!!

خلاصه داشتم توانمندی های خواهرم رو نظاره می کردم که یه دفعه چشمم به این تیتر افتاد که " موضوع انشا: خر " !!!

تا حالا به این فکر کرده بودید که از " خر " هم میشه به عنوان یه موضوع انشاء استفاده کرد؟!!

این هم از مظاهر نبوغ ایرانیه، که تو پست قبل بهش اشاره کرده بودم!

اینجا هم جا داره بگم که...

این است هوش و خلاقیت نوجوان ایرانی! 

پ.ن: راستی! به اتفاق خانواده به یه سفر کاری چاشنی تفریح رو اضافه کردیم و چند روزی فرصت نکردم به خونه های گرمتون سر بزنم! خلاصه الان در خدمتتون هستم و... اگه قابل بدونید میام خودتتون!  

یه اتفاق جالب هم تو این سفر برام افتاد که انشاالله تو پست بعد براتون تعریف می کنم!  

یا حق

این است هوش و خلاقیت ایرانی!

 

سلاام 

 

امروز تو یکی از سایت های خبری باری دیگر شکوفایی نبوغ ایرانی رو نظاره گر بودم! 

چند روز پیش تو اخبار شنیده بودم ولی... شنیدن کی بود مانند دیدن!   

شاید تهرانی ها این تصاویر رو تو خیابون دیده باشن، اما برای ما شهرستانی ها دیدن این تصاویر خیلی جالب بود! 

اگه ندیدید این تصاویر رو از دست ندید!   

  

"مهر: کمتر از یک ماه است که نیروی انتظامی موفق به تصویب لایحه جدید جرائم راهنمایی و رانندگی درمجلس شده و در این راستا اقدام به نصب دوربینهای مداربسته کرده تا میزان جرائم رانندگی را در ساعتهای نبود نیرو کاهش دهد ولی هنوز هم عده ای هستند که در روز روشن با روشهای به اصطلاح زیرکانه شان قانون را دور بزنند." 

 

      

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

با دیدن این عکس ها یاد چندتا دیگه از زرنگی های ماهرانه ایرانی ها افتادم که فکر کنم برای شما هم جالب باشه!  

می دونید که جایی که ما زندگی می کنیم، یعنی شمال کشور، سرزمین برنجه و عطر و بوی برنج ما رو هم که هیچ جا نداره!   

چند وقت پیش عده ای بودن که می رفتن تو کارخونه های شالی کوبی و گونی گونی باقی مونده شالی های کوبیده شده رو جمع می کردن و می بردن!  

برای یه عده این قضیه جالب شد که این آدما چه استفاده ای از این مواد ظاهرا دور ریختنی و بلا استفاده می کنن که بعد تحقیقات کاشف به عمل اومد که بعله! 

این دوستان زرنگ برنج پاکستانی می خریدن و همون باقی مونده شالی های کوبیده شده رو با این برنج مخلوط می کردن تا عطر برنج ایرانی داشته باشه و با اسم برنج معطر شمال به ملت شریف ایران قالب می کردن!!!  

 

یه خلاقیت دیگه هم که تا به امروز رو شده در مورد عده ای معدود از سیب زمینی فروشان در ظاهر محترم ایرانیه!  

بعضی از خریداران عمده سیب زمینی مشاهده می کردن که گونی های سیب زمینی خریداری شده ظاهر بسیار خوبی داره یعنی سیب زمینی های رو و اطراف و کناره های گونی بسیار درشت و خوب و مرغوبه اما خالی کردن گونی همان و مشاهده سیب زمینی های ریز و کم کیفیت همان!  

با بررسی های بیشتر مشخص شد که بعله! 

اینحا هم باز دست نبوغ ایرانی در کار است... 

بعضی از فروشندگان محترم یه لوله داخل گونی ها می ذاشتن و سیب زمینی های ریز رو از داخل لوله می ریختن و اطرافش رو از سیب زمینی های خوشگل (!) پر می کردن!  

و این گونه بود که این بار هم یکی دیگه از زرنگ بازی های ایرانی رو شد!   

 

واقعا که دمشون گرم! فقط کاش از این نبوغ استفاده بهینه میشد...