...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

...وقتی که

وقتی که شاهد رو سفید شدن شهر هستی...

وقتی که حس می کنی امشب، جز خدا، آسمون هم حال تو رو می دونه...

وقتی حس می کنی که امشب، آسمون فقط داره به خاطر تو دونه های سفیدش رو راهی زمین می کنه...

وقتی مردم رو می بینی که تو این شب برفی با سرعت دارن خودشون رو به مقصد می رسونن ولی تو دوست نداری که این راه تموم بشه...

وقتی دوست داری زیر همین بارش برف راه بری...

وقتی تنهایی...

وقتی جعبه خالی توی دستت با دونه های آب شده برف خیس شده...

جعبه ای که جا مونده از...

وقتی...

وقتی برای اولین بار از ته دل احساس دل تنگی می کنی...!

برای اولین بار؟!!...

پ.ن.1: ...!

پ.ن.2: ببخشید اگه حرفام براتون نامفهومه... گاهی آدم دوست داره که بعضی حرف هاش رو همه بشنون حتی اگه فقط بشنون!