...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

یاد یار

خدایا! این دل من بی قرار است 

برای تو تپد این دل خمار است  

 

خدایا!چشم هایم راز دارد  

تر است و عشق خود با اشک ها ابراز دارد 

 

خدایا! دست هایم لرز لرزان 

به سوی آسمان پرواز دارد 

 

خدایا! این زبانم سبحه گویان 

عجب نامت دلم را باز دارد 

 

خدایا! من غریق اندر گناهم 

در این دنیا گمم اندر فراقم 

 

فراقت روی من را زرد کرده 

دلم زخمی و قلبم سرد کرده 

 

چو از رد کردن این بنده خود شرم کردی 

پذیرفتی مرا و باز بر من رحم کردی 

 

مرا در بارگاهت بار دادی 

تو با بخشندگی بر بنده ات منت نهادی 

 

به روی زخم ها مرهم نهادی 

دلم را بر بهاری مژده دادی 

 

بهاری کاو در آن سامان بگیرم 

در این شوریدگی ها جان بگیرم 

 

من این شوریدگی را دوست دارم 

اگر جان هم بخواهد یار  

من باز آمدن سوی خودش را  

دوست دارم... 

نظرات 8 + ارسال نظر
محسن سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:13 ق.ظ

وقتی صدای پای کلامت سکوت کوچه را آهنگین نمیکند دلم میگیرد.

سلااام عمو!
جمله هات مثل همیشه محشره
بازم بیا پیشم
دوست دارم!
یا حق

ع.ر.وطن دوست سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:18 ق.ظ

سلام!
خوبه!...خیلی خوبه!
همثنطور پیش بره تا دو ماه دیگه یه دیوان میشه ها!!:دی
از نظم داخل شعرت خیلی خوشم اومد!مظورم مراحل صحبت با خداست
چیزی که داخل یه مناجات اورده میشه رعایت شده!
نقد هم دارم که بموقع میگم!
افرین

یا علی

سلام
ممنون!
آره واقعا! باید دنبال یه اسم برای دیوانم باشم :)
خوشحال میشم نقدتونو بشنوم
یا حق

س-ف سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:06 ب.ظ http://swan.blogsky.com

مثل همیشه عالی بود...

سلام
ممنون ...
دعا در حق دوستان فراموش نشه!:)

مرجان چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:07 ب.ظ http://baranweblog.blogfa.com

سلام عزیزم
مرسی که اومدی پیشم
این شعرت زیبا بود ولی قافیه ی مصرع اول به مصرع دوم نمی خوره ...یعنی بعضی جاهاش انگار ریتم از دستت رفته
بعدشم معلوم نیست غزله یا قصیده یا مثنوی
بیشتر روش کار کنی بهتر میشه

سلام مرجان جون

وزن شعر من بی وزنیست ...
قالبش بی قالبی...

ایشالا بیشتر روش کار میکنم
ممنون از انتقادت
بازم پیشم بیا

محمد مزده چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:29 ب.ظ http://foulex.blogsky.com

چند تا از شعر هاتون رو خوندم
شاعر خیلی خوبی هستید
به قول حسین پناهی یه جور عرفان لایت تو شعر هاتون می درخشه
...
عالمی دارد هوایت ای خدا گیری تو دستم؟
در برم گیری خدایا؟ من تو را تنها پرستم

این دو مصراع رو خیلی دوست داشتم
..
موفق باشید

سلام
ممنون!
خوشحالم که خوشتون اومد
یا حق

نارسیس چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:27 ب.ظ

سلام خوبی
خیلی خوشم اومد فائزه جون
راستی اون بگششت رو درستش کن
ممنون
راستی از این به بعد اشکال نداره که بگیم فائزه یدک!!!!

سلام
ممنون
شما خوبی؟
خوش اومدید
هر جور راحتید صدا کنید ولی حالا چرا یدک؟؟!!!

یاس پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:09 ب.ظ

سلام نازنینم خوبی؟؟؟نمیونستم دوست پرانرژی من شاعرم هست آفرین خیلی قشنگ بود((فکر نمیکردم اینقدر دوست داشته باشم که به این زودی اینقدر دلم تنگ بشه))

سلام یاسی من :) !
ژاز دل تنگی نگو که من ته ته دل تنگیم!
به همه با مرفتا سلام برسون

شاعری از خودتونه! :)‌:)

یاس پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:13 ب.ظ

دوست عزیز نارسیس جون لطفادوست منو قشنگ صدا بزن
ولی خودمونیم هاااا خیلی بهش میاد به قول باباش لوازم یدکی آدم داره بهش میاد فایزه یدک<:

به به!
دستت درد نکنه!
عجب مدافعی داریم ما
دوست دارم!
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد