...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

حرم عشق

 وای که چقدر برای چنین لحظه ای ثانیه شماری کرده بودم!  

آروم آروم به سمت ورودی صحن رفتم. سرمو بالا کردم٬ چشمم افتاد به تابلویی که بالاش نوشته بود اذن دخول! ... اادخل یا رسول الله؟ اادخل یا حجت الله؟... یعنی من لیاقت داخل شدن به این حرم ملکوتی ٬ به اینجا که از جنس آسمونه رو دارم؟! خدایا ممنونم. امام رضا از اینکه منو با همه گناهکار بودنم دعوت کردی ممنونم.  

دل تو دلم نیست که داخل حرم بشم و ضریح پاک آقا رو ببینم. آخه بابا مگه این چندتا تیکه آهن چی داره که نگاه کردن بهش اینقدر منو که مثل اسپند رو آتیشم آروم میکنه؟ زبونمو لال می کنه و عین آدمای مسخ شده منو به سمت خودش می کشونه؟ 

وارد صحن انقلاب شدم و چشام افتاد به ایوون طلا! نشونه ای که نوید میده تا چند لحظه دیگه انتظار به پایان می رسه. وارد حرم شدم باز یه بوی آشنا بینیمو نوازش داد. عطر حرم!  

روی دیوار نوشته: " به طرف محل تشرف "  

فشار جمعیت منو با خودش به همون سمت می بره. عین یه تشنه که تو بیابون دنبال یه جرعه آبه دلم برای دیدن ضریح بال بال می زنه!  

... 

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا   

بالاخره انتظارم به پایان رسید! وای خدای من عجب لذتی داره که با هیچی حاضر نیستم این لحظه رو عوض کنم! وای که چقدر دلم برای این لحظه تنگ شده بود. فکر اینکه الان داری به من نگاه می کنی همه وجودمو می لرزونه. آخه من کجا شما کجا؟! امام رضای خوبم چقدر حرف باهات دارم. چقدر التماس دعا از این و اون برات آوردم. حرف... درد دل... خواهش...  

...  

می خوام زیارت نامه بخونم ولی دلم نمیاد حتی یه لحظه چشم از ضریحت بردارم.  

عجب صدای دلنشینی! یه خانومی کنارم ایستاد و با صدای خوش داره زیارت نامه می خونه. چشام هنوز خیره به ضریحه ولی حالا دارم زیر لب با اون خانوم جملاتو تکرار می کنم. امام رضا دمت گرم!  

چه مدت از اومدنم گذشته؟! نمی دونم! به ساعتم نگاه کردم. وقت رفتنه!  

کاش زمان درنگی می کرد ولی افسوس که حتی اعتصاب چرخ دنده های ساعت هم مانع گذشت زمان نمی شه... 

  

نظرات 10 + ارسال نظر
ع.ر.وطن دوست سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 05:37 ق.ظ

سلام!
خوشا به سعادتتون! جدی میگم!

دلم واقعا تنگ شده!
امین !!! بابا! این عکسهای مشهد رو زودتر بفرست دیگه!!!

قسمت اخر نوشته هاتون حس خوبی داشت! دقیقا حس خودم بود !
من بعد از سالها رفته بودم و مثل یه تشنه ای بودم که به چاه رسیده و میخواد خودش رو تو چاه غرق کنه!
شبها اونجا بودم!تا صبح!
به رفتار مردم دقت میکردم! چقدر مردم رفتارشون اینجا عوض میشه! شما هم دقت کردید؟

زیارت قبول باشه!
یا علی

سلام
ممنون ایشالا قسمت شما هم بشه. دیر یا زود. البته بدون سوخت و سوز! :)

موافقم! مردم خیلی مهربون تر و صمیمی تر میشن. خیلی هم مواظب رفتارشون هستن که خطایی مرتکب نشن٬ مثلا به کسی خواسته یا ناخواسته آزاری نرسونن. قداست این مکان همه رو تحت تاثیر قرار میده!

ممنون!
یا حق

elaheh سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:22 ب.ظ

salam nazanin.ziaratet ghabul.yadet ke naraft salamamo beresuni? vaghti matno khundam ehsas kardam khodam unjam,delam yeho bad juri gerft,ama..........................................
be har hal khoshhalam ke 1 azize nazanino safire khodam kardam ke harfamo be agha besesune.halavate didare hashtomin eshgh govaraye vojudat.
eltemase 2a

سلام گل دختر
چطوری؟
با تحقیق و پژوهشت چه می کنی؟ ؛)
دعات کردم فراوون!
خوبی از خودته عزیززززم
خوش باشی در پناه حق

فاطمه سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:31 ب.ظ http://ghazal2005a.persianblog.ir

سلام فائزه جون
زیارت قبول ... خوش به سعادتت ... من که الان حدود ۳- ۴ سال میشه این لیاقت نصیبم نشده ...

روزگارت باد شیرین !شاد باش

سلام عزیزم
ممنون!
وقتی امام رضا منو به حضورش پذیرفت شما دیگه خیالت راحت که انشاالله به زودی دعوت میشی! :)


خوش باشی در پناه حق

امین چهارشنبه 11 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:07 ق.ظ http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com/

سلام
یکبار وبلاگ‌تون رو باز کردم ولی هر کار کردم نتونستم تا آخرش بخونم... دلم تنگ شده براش
جداً احساس میکنم معنویت خونم به شدت اومده پایین... یه دوپینگ امام رضایی راش می‌اندازه!
برای ما هم دعا کردید؟

سلام
والا نفهمیدم مشکلش چیه که سخت باز میشه!!!
ایشالا به زودی قسمتتون بشه
بله! دوستان وبلاگی تک تک ( به ترتیب حروف الفبا :دی) در جوار امام رضا نام برده شدن! ایشالا دعای ما رو بپذیرن

یا حق

امین چهارشنبه 11 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:11 ق.ظ http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com/

نه!
وبلاگ باز شد، من حالم اجازه نداد تا آخر بخونم!

س-ف پنج‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 05:18 ب.ظ


همین...

قربون اشکات برم عزیزم...
ببخشید ناراحتت کردم!

زهرا جمعه 13 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:04 ب.ظ http://www.zibatarindonya.blogfa.com

خدایا تورا سپاس می گویم که در مسیری که در راه تو بر می دارم آنها که باید مرایاری کنند سد راهم می شوند، آنها که باید بنوازند سیلی می زنند، آنها که باید در مقابل دشمن پشتیبانمان باشند پیش از دشمن حمله میکنند و..... تا در هر لحظه از حرکتم به سوی تو از هر تکیه گاهی جز تو بی بهره باشم.

بی نظیر بود...

زهرا جمعه 13 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:04 ب.ظ

یادم رفت بنویسم از دکتر شریعتی بود

فروغ جمعه 13 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:51 ب.ظ http://ghsedak.blogsky.com

سلام فائزه جونم
خوبی خانم؟
زیارتت قبول !
ما رو هم دعا کردی؟
انقدر قشنگ نوشته بودی که دقیقا تجسم می کردم !
مرسی عزیزم که من رو هم با خودت به اوجا بردی

سلام عزیز دل
خوووبم تو چطوری؟!
ممنون عزیزم
بله ٪۱۰۰ شما فراموش نخواهی شد ؛)
نگاه و تصور تو زیبا بود عزیزم!
دوست دارم و به زودی می بینمت!

س.ح شنبه 14 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:37 ق.ظ

نه فقط بنده به ذات ازلی می نازد

ناشر حکم ولایت به ولی می نازد

گر بنازد به علی شیعه ندارد عجبی

عجب اینجاست خدا هم به علی می نازد

زیارت قبول
عیدت هم مبازک

سلام عزیزم
خیلی قشنگ بود
ممنون!
عید تو هم مبارک ؛)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد