...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

السلام علیک یا حسین بن علی

خدا آفرید حسین را  که عشق را بسخره گیرد و بگوید : نیست مرام عشق در جان  هر  "از ننه قهر کرده "ای!    

  

تو پست قبلی دوستان با کلمات " خدا... عشق... حسین " جملات زیبایی گفتن. از همه تشکر می کنم و با اجازه آقای وطن دوست از جملشون تو این پست استفاده می کنم!  

 _______________________________________________________________________ 

 

عاشورایی دیگر در راه است... 

باری دیگر دلت را با عشق حسین

و فکرت را با یاد حسین صیقل بده  

و بخوان به نام حسین  

تا زمین با تو بگوید...  

تا آسمان با تو بگرید... 

تا عرش با تو بلرزد...   

تا فرش با تو بنالد...  

و به یاد آر روزی را که او بود و خدا بود و عشق

و دیگر هیچ...    

 

فائزه (رستگار)  

_______________________________________________________________________ 

 

 به نام عشق

«این  صدای  تپش  قلبم  نیست

درحسینه دل سینه زنی ست»

     و این بحر طویل است...

عصر یک جمعه دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظه باران نرسیده است؟ وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟ چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟ دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، فقط برد، زمین مرد، زمین مرد، خداوند گواه است، دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی...

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟ به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت ای ماه! بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه واین بزم تویی، آجرک الله!عزیز دو جهان یوسف در چاه، دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان  صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی، به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد، نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفترغزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچاره دلداده دلسوخته ارباب ندارد...تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی، شده ام باز هوایی...

گریه کن، گریه وخون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم، و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است، و این بحر طویل است وببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضه مکشوف لهوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است، و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است، ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است، ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است، ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنه یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی، الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ ...»خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند ...» دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی، قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی ... تو کجایی...  

 

سید حمیدرضا برقعی 

زمستان ۸۶/ سوم محرم

 

 

 

نظرات 8 + ارسال نظر
س-ف جمعه 4 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:30 ب.ظ http://swan.blogsky.com

سلام عزیزم
نوشته های وبلاگ ات یه جور عجیب غریبی شده که من نمی تونم بخونم اش

سلام س-ف جون

راست کلیک کن
Encoding
unicode (UTF-8

درست می شه! :)

ع.ر.وطن دوست شنبه 5 دی‌ماه سال 1388 ساعت 05:07 ق.ظ http://123tamam.blogsky.com

سلام!
دعا ها و نماز ها قبول!
اوضاع و اهوال خوبه انشا...ا؟

ممنونم بابت استفاده از جمله . افتخار دادید

مطلب خودتون رو خیلی بیشتر دوست داشتم! میونید چرا؟
چون خیلی راحت و ساده نوشته شده بود!راحت حرف رو زد
روان بود و بدون پیچیدگی! به همین خاطر به دلم نشست!
ممنون

زنده دل باشید
یا علی

سلام
برای شما هم قبول باشه انشااله
احوال ما خدا رو شکر خوبه ولی اوضاع با وجود اتفاقات عاشورای تهران فکر نکنم خیلی خوب باشه!

خواهش می کنم!‌

خوشحالم خوشتون اومد
التماس دعا
یا حق

زهرا شنبه 5 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:25 ب.ظ

سلام....خیلی خوب بود....قبلا یکی دو خط اولشو برام اس ام اس داده بود...نمی دونستم ادامه داره...خوشحال شدم...
امید وارم حضور رو درک کنیم تا به ظهور برسیم

سلام گل دختر
یکی دو خط اول کدومو برات فرستاده بودن؟!!!
قسمت مال من فی البداهه بودااا!!‌:))

دوست دارم!
عزاداریت قبول...

elaheh شنبه 5 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:19 ب.ظ

ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است، ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است، ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنه یار است........................

nazanin eltemase 2a.........

محتاجیم به دعا دوست جون ؛)

هدی یکشنبه 6 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:45 ب.ظ http://elmoservat.blogfa.com

سلام دوست خوبم
چه پست لطیفی بود
روحمو جلا داد..تک تک مطالب این پستو میگم...
ممنونم.
شما هم دعا یادتون نره عزیز.

سلام هدی جون
خوشحالم خوشتون اومد:)
حتما! انشااله خدا ازم قبول کنه...

فروغ دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:26 ب.ظ http://ghsedak.blogsky.com

حسین بیشتر تشنه ی لبیک بود اما دریغ که بزرگترین دردش را تشنگی خواندند ...

........
:(

فری بسکتبالیست دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:16 ب.ظ

به نام وجودی که وجودم ز وجود پر وجودش به وجود آمد...
به ه ه ه ه ه ! سلام بر خواهر رستگار
خوب شد نمردیم و سری به خانه ی... شما هم زدیم
سیمین ساق باشی ساقی! :))))))

چاکر شما!
خواهر فرزانه

به به! سلام به کوچک خواهر بزرگوار!!! ؛)
چه عجب این طرفا! راه گم کردی!!!
می گفتی یه مگسی پشه ای قربونی می کردیم :)))
بازم اینورا بیا
دوست دارم!
بوس بوس

ع.ر.وطن دوست سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:33 ب.ظ http://123tamam.blogsky.com

سلام!
یه پست جدید گذاشتم
حتما بخونیدش

یا علی

سلام
اومدم...

یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد