...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

نظریه من درآوردی!!!

سلام دوستان عزیز 

مدتی بود که داشتم به یه نظریه فکر می کردم که به نظرم اگه عملی بشه چیز جالب و به درد بخوریه! 

خیلی بهش فکر کردم که اصلا عملی هست یا نه که به این نتیجه رسیدم که ممکنه اولش یکم سخت باشه ولی غیرقابل اجرا نیست! برای آزمون نظریه هم اول از خودم شروع کردم  

می دونید؟! من فکر می کنم زندگی آدما رو یه طیفی از انرژی های مثبت و منفی دربرگرفته که افکار و به طبع اون رفتارشون می تونه رو مقدار این انرژی ها تاثیر بذاره و مسلما بیشتر بودن و غلبه هرکدم از این نیروها می تونه افکار و رفتار و کلا مسیر زندگی آدم رو بیشتر به همون سمت سوق بده. مطمئنا هیچ آدمی هم ذاتا خوشش نمیاد که زندگیش به سمت منفی گرایش داشته باشه (حتی کسایی که دائم در حال فرستادن پالس های منفی به سمت خودشون ودیگران هستن!) 

حالا با این اوصاف باید کاری کنیم که مثبت اندیشی و مثبت گرایی رو حتی تو کوچیکترین مسائل زندگیمون پیاده کنیم تا اندک اندک جمع گردد... و توانایی ما هم برای مثبت اندیشی در مسائل بزرگتر و حیاتی تر زندگی بیشتر بشه!   

اگه تا اینجا با حرفای من موافقید بریم سراغ نظریه... 

تا حالا به این فکر کردید که ما تو زندگی روزمره مون چندبار از جمله " من از ... بدم میاد " استفاده می کنیم؟ اصلا تاحالا شده فکر کنید که چندتا چیز تو دنیا هست که شما ازش بدتون میاد؟  

البته بحث من راجع به مفاهیمی که ذاتا بد بودنشون به اثبات رسیده (مثل دروغ و دزدی و ...) نیست بلکه مواردی که سلیقه ای احساس خوبی بهشون نداریم یا بعضا این احساس رو به خودمون تلقین می کنیم! چیزایی مثل یه غذا یا یه رنگ خاص و ... 

این نظریه که من اسمشو گذاشتم "10-" این طوریه که نباید اجازه بدیم چیزایی که ازشون بدمون میاد بیشتر از تعداد انگشتای دستمون بشه و اگه بیشتر شد باید یه مورد رو از لیست حذف کنیم و این کارو تو عمل ثابت کنیم! مثلا اگه از یه غذایی بدمون می اومده و حالا می خوایم از لیست حذفش کنیم باید اینو ثابت کنیم! 

شاید تو ظاهر خنده دار و یا از دید بعضی ها مسخره باشه ولی فکرشو کنید که تو همه دنیا حداکثر 10 تا چیز وجود داره که شما برحسب سلیقه نسبت بهشون احساس خوبی ندارید! 

مثلا خود من از خانوم...، خانوم...، آقای...، کله پاچه، پنیر، سوسک، فیلم های رزمی (مثل بروسلی)، سریالای کره ای، ترکیب رنگ زمینه بنفش با خال خال یشمی(!) خوشم نمیاد و خدا رو شکر این موارد هنوز به 10تا نرسیده! پس من دیگه این اجازه رو به خودم نمیدم که تو هیچ موردی غیر از این موارد از جمله " من از ... بدم میاد " استفاده کنم! 

اگه یکم دقت کنید میبینید که چقدر تو زندگی روزمره با بکار بردن این جمله پالس های منفی رو وارد زندگیتون می کنید!   

 

ولی خوب با همه این اوصاف این مورد هنوز درحد یه نظریس و هنوز جا برای بحث زیاد داره و اگه شما پیشنهاد یا انتقادی در این مورد دارین خوشحال می شم بشنوم و استفاده کنم!  

راستی به نظرتون چه اسم های دیگه ای میشه رو این نظریه گذاشت؟!

نظرات 13 + ارسال نظر
د سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:51 ق.ظ

سلام
فکر کردن به اینکه آدم پالس منفی نده خیلی خوبه، من شخصاً به خودم و نوشته هام و ... که نگاه میکنم مخصوصاً اخیراً میبینم که به شدت آدم منفی شدم. :دی
راستش این راهی که پیشنهاد دادید برای آدمایی مثل من چندان راهگشا نیست.
اما برای وقتی که آدم راضیه که مثبت باشه و راهشو درست ندونه شروع جالبیه، این کار احتمالاً باعث میشه آدم ناخواسته همه چی را قشنگ تر ببینه و به خودش اجازه نده بی دلیل ذهنیان منفی را بیش از حدی تقویت کنه! جالب بود به نظرم! هم ایده هم راهکار، ولی به قول شما جای کار بیشتری داره،
در مورد اسم یه چیزی با این مضمون که محدود کردن انرژی های منفی ناخواسته باشه شاید نزدیک به هدف باشه، ولی اسم خوب و جالبی به نظرم نرسید!

سلام
به نظرم این جمله که " این راه به درد من نمی خوره " " این روش برای من راهگشا نیست " هم جزء پالس های منفی که آدم وارد زندگیش می کنه! نه در این مورد خاص بلکه تو همه زمینه ها...
یه روش اگه خوب بودنش اثبات بشه (کلی می گم!) چرا نباید به به کارهکسی نیاد؟

یا حق

امین سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:47 ق.ظ http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com/

سلام،
10 تا خیلی زیاده! باید کمترش کنید.
خوشبختانه اگه از همین جنبه نگاه کنیم (توی زندگی عادی-سیاست) عدد من 0 هست!
البته اگه بخوام سیاست رو حساب کنم شابد به 5 یا 6 برسه...

سلام
حال شما؟! چه عجب!
قدر این روزای کنکوری پرتلاشو بدونید :)

سنگ بزرگ نشوده نزدنه! با ۱۰ تا شروع می کنیم اگه جواب داد پیشنهاد خوبیه کمترش کنیم!
یعتی واقعا هیچ چیز و هیچ کسی نیست که شما ازش خوشتون نیاد؟! خیلی عالیه!! تبریک می گم :)

موفق باشید!
یا حق

elaheh سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:13 ب.ظ

salam jigar.khubi?
nazariat jaleb bud ama mishe kheyli bishtar rush kar kard.
az un bahsas ke emruze tu donya va elme ravan shenasi kheyli rush manovr midan.

vase peyda kardane esmam bayad bishtar rush fek konam.
khabaret mikonam!!!

be omide didar nazanin

سلام خوشگلــــــــــه
خوفی؟!
الهه ۱ ساعت نمی شه آخرین امتحانمو دادم! جون تو خیلی توپم :)))

آره اتفاقا منم با خیلی از روانشناسا سر این قضیه بحث کردم! :دی :)))

منتظرم ؛)
دوست دارم!

د سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:58 ب.ظ

سلام مجدد
بله، قبول دارم، من که گفتم میدونم این روزا خیلی منفی ام!
گفتم به درد من نمیخوره چون راه شما راهگشای هر کسی که انرژی منفی میده نیست. توی شرایط خاصی پاسخگو هست که من جزوش نیستم. به همین سادگی!
یه روش اول باید خوب بودنش روی همه حوزه ها مشخص بشه بعد بهش اعتماد بشه!

س.ح سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:01 ب.ظ

سلام فائزه جان
چطوری؟
دقیقا همینطوره که میگی..
ما این ترم یه مقدار تو مبحث متافیزیک هم وارد شدیم تو درسامون
اطلاعات جالبی به دست اوردم
مثلا این که ممکنه
منشا بعضی از دوست داشتن ها و نداشتن های ما
ریشه در دوران جنینی و کودکیمون داشته باشه
حدودا ۹۰ درصد رفتار و حرکات ما از
ضمیر ناخوداگاه ما ناشی میشه
و نکته جالب اینه که
این ضمیر ناخوداگاه
از دوران جنینی یعنی
زمانی که
ما ۵ ماهمونه
و تو شکم مادرمون هستیم
شروع میکنه به پر شدن تا سن حدود ۷ سالگی
پس به این نتیجه میرسیم
که اگه بخوایم
ذهنیتمون رو نسبت به خیلی چیزها تغییر
بدیم باید رو ضمیر ناخوداگاهمون کار کنیم
یعنی باید تو ذهنمون یه اتفاقایی بیوفته که درست بشیم.
چنتا روش برای تغییر اون چیزی که تو
ضمیر ناخوداگاه هست وجود داره که بهترینش بالا
بردن سطح اگاهیمونه...
و یه سری مطالب دیگه که برای من خیلی هیجان انگیز بود در مورد انرژی های موجود در طبیعت که
دیگه بیخیال....


چند روز پیش که داشتم احادیث حضرت علی رو در مورد این که تو هر سنی با بچه چطور برخورد بشه
میخوندم
متوجه یه ارتباط جالب شدم بین این اصول روانشناسی که گفتم
و نحوه ارتباط با بچه ها


شاید یه مقدار مطلبی که گفتم بیربط بود ولی خواستم
یه کم ریشه ای به این مسئله
توجه کنیم.

در ضمن در مورد خوشبین بودن هم تو نهج البلاغه یه حدیث دیدم که چششم دراومد.


اوووووه سابقه نداشت چقد حرف زدم.
ببخشینااا

یا علی

سلام سعیده عزیز
متافیزیک هم مبحث جالبیه!
راستش منم به این جور نیروهای ناشناخته طبیعت خیلی علاقه دارم مخصوصا اینکه وجودشون از لحاظ علمی و به تجربه اثبات شده!

ممنون از اطلاعات جالبی که دادی!
کاشکی اون حدیث رو می گفتی چشم ما هم دربیاد! :دی :)

خواهش می کنم! عالی بود
یا حق

س.ح سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:03 ب.ظ

راستی من هم امروز اخرین امتحانمو دادم..دی

به به! به سلامــــــــــــتی :)
خیلی احساس خوبیه! نه؟!

ع.ر.وطن دوست سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:48 ب.ظ http://123tamam.blogsky.com

سلام


"منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن"

راستش چیزایی که من ازشون بدم میاد زیاده و دسته بندی شده که تعداد دسته ها از 10 تا کمتره!! :)

بنظر من انسان یه مجموعه بی نقص از عشق و نفرت هست که باید در کنار هم ازشون استفاده بشه و باید بین این دو تعادلی برقرار بشه که نتیجه زیبایی بده!
اگر نفرت کنار بره و عشق تنها جایگزین بشه این عشق در نهایت به بیخیالی و بیحسی منجرب میشه!
و اگر زندگی پر از نفرت بشه دیگه هیچ چیز قابل تحما نیست.
ادم عاشق همیشه یک تنفری از هر چیز ضد معشوق در وجودش هست که در تعادل با علاقه به معشوق هست!
خیلی وقتها ریشه بی غیرتی در همین عدم وجود نفرت هست!

ولی در موارد عادی مثل اب و هوا و سلیقه ها....با شما موافقم. و فکر میکنم ایده جالبی هم هست.یکم بیشتر فکر میکنم و اگر به نتیجه ای رسیدم نتیجشو میگم! :)

چطور دلتون بیاد از کله پاچه بد بگید؟! :))
البته من از هیچ غذایی بدم نمیاد!
سوسک؟! اخی؟ یکم بیشتر در موردش فکر کنید!! دیدید چطور شاخکاشو فرق وسط باز میکنه؟! :))

پس خوشحال شدم که شما به استقبال جومونگ نرفتید!! :))

انشا...ا که این بزودی بتونید این حد رو به صفر برسونید! :)

ممنون
یا علی

سلام
دسته؟! از شما بعیده آقای وطن دوست! :)

به نظرم عقیدتون درست و منطقیه!
فقط بهتره بگیم ریشه بی غیرتی عدم وجود عشقه که در این صورت به عدم وجود نفرت منتهی می شه!

منتظر اعلام نتایج بدست آمده هستیم! :))

دل که هیچی قلوه ام هم میاد که از کله پاچه بد بگم! :))

سوسک که دیگه جای بحثی نذاشته! :))

جومونگ!!!! اتفاقا می خواستم براش یه متن خوش آمد بنویسم :)) :دی

ممنون
یا حق

هدی چهارشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:33 ق.ظ http://elmoservat.blogfa.com

سلام فائزه جان
جالب بود نظرتون ..منم با حرفاتون موافقم به نظرم بعضی چیزا رو نباید ازش بدمون بیاد.. نه بهش عشق بورزیم .نمیشه دسته بندی در ذهن ما خوب و بد باشه فقط..ممکنه چیزایی که باهاش در ارتباطیم اونقدر ارزش نداشته باشه که ازش خوشمون بیاد یا حتی بدمون بیاد...من نسبت به خیلی چیزای که در زندگی باهاش در ارتباطم که باهاش موافق نیستم سعی میکنم بی تفاوت باشم البته اونقدر هم این امر آسون نیست..ولی سعی میکنم..چون میدونم بد اومدنهامون ممکنه به ضرر خودم باشه...
نکته ی بعدی اینه که مثبت اندیشی و مثبت دیدن خیلی به روان و شادابی انسان کمک میکنه
به خاطر همین هم گاهی اوقات مثبت دیدن بهتر از واقع بین بودن هست چون این مثبت دیدن باعث نیرویی در انسان میشه که امید به جلو رفتن رو بهش میده به خاطر همین من در بعضی موارد سعی میکنم مثبت بین باشم تا واقع بین..
در خصوص اسم هم منم چیزی به ذهنم نرسید:)
ولی کلا از مطلب خوبتون استفاده کردم و چنین افکارهایی رو تحسین میکنم:)
موفق باشی.

سلام هدی عزیز
خوشحالم خوشتون اومد!
راستش موافقم که بی تفاوت بودن کار سختیه! من به شخصه نمی تونم نسبت به چیزایی که دور و برمه بی تفاوت باشم و اگه مجبور به این کار بشم برام عذاب آوره
گاهی... مثبت اندیشی از واقع بین بودن بهتره! ... خوب گفتی :)

ممنون
یا حق

[ بدون نام ] چهارشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:28 ب.ظ

اگر نفرت کنار بره و عشق تنها جایگزین بشه این عشق در نهایت به بیخیالی و بیحسی منجرب میشه!

جمله ی قشنگی بود به نظرم خیلی درسته

یادم رفت سلام کنم............سلام:) چطوری خانم نظریه پرداز!! خسته نباشی ازامتحانات

نظریه ی قشنگیه همیشه همه چیز از چیزهای کوچیک شروع میشه اگه یاد بگیریم تنفرمون رو در مورد مسایل کوچیک کنترل کنیم کم کم برای موارد بزرگ هم میشه




سلام به بانوی مهربون
سلامت باشی عزیززززم

قشنگی از خودته ؛)

راستی یاسی٬ صبا رو یادته؟! امروز بالاخره دیدمش :)

دوست دارم!
یا حق

یاس چهارشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:30 ب.ظ

پیام بالا مال منه یادم رفت اسممو بنویسم

؛)

یاس جمعه 9 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:19 ق.ظ

سلام گلم

جدی بلاخره توفییت شد!!؟ :)

خدا توفیق کنه ما شما رو ببینیم والله...... یه زنگم که نمیزنی :(

سلام عزیزم
بله!!! بالاخره توفیقمون شد!! :)))
ای بابا! کم سعادتی منه!
می ترسم صداتو بشنوم هوایی بشم٬ بیشتر دلم تنگ بشه!‌امان از دل من دلتنگیشم آدمیزادی نیست...
به زودی میام!

دوست دارم!
یا حق

هیفا یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:33 ب.ظ http://yatura.blogfa.com

سلام فائزه جون!
حالت خوبه؟
دلم برات تنگ شده خانوم... چه بد که بلاگ اسکای آیکون نداره ... حالا چه جوری برات گل بذارم؟!
نظریه ی جالبی بود ... ولی من عملا از نظریه ی ۱۰+ پیروی میکنم !
فکر نکنم چیزایی که ازشون خوشم میاد از ده تا بیشتر بشه :))
درمورد نظریه ات باز هم فکر میکنم...
حق یارت !

سلام هیفا جونم
ممنون
منم دلم تنگ شده عـــــــزیزم... شما خودتون گلید عزیز دل ؛)
ای بابا!‌شوخی می کنی یا شکسته نفسی؟!:))

خوش باشی در پناه حق

راضیه(جودی) دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:14 ب.ظ http://judyabot.blogfa.com

سلام عزیزم...خوفی؟؟؟؟ نظریه ی خیییییییییییییییییییلی جالبیه و هم چنین خیلی بروز که تو کتاب راز خیلی راجع بهش بحث شده.... اینکه آدم میتونه دنیای اطراف و شرایط زندگی و سرنوشتش رو فقط با طرز فکرش تغییر بده.... این نشون میده که آدمی چه قدرت نهفته ای تو وجود خودش داره و از وجودش بی خبره..... واقعا انسان با پی بردن به این راز میتونه تازه بفهمه که چرا خداوند در قرآن بارها تاکید کرده که ای انسان من تو را خلیفه ی خود در زمین قرار دادم....تو را سرآمد کائنات کردم...تو برتر آفریده های خدا شدی و از روح خود در تو دمیدم.... به راستی که ما چه قدرتی داریم!!!!!!!!!!!!!!!!!

سلام گل دختر
فیلم راز رو دیدم ولی کتابشو نخوندم!
شاید بشه گفت این نظریه یه بخش کوچیکی از همون تفکر باشه!
با نظریه راز تا حدودی موافقم ولی فکر می کنم یه مقدار اغراق کرده!

کجاشو دیدی بابا؟!! ؛)

خوش باشی عزیزم
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد