بازم منو تنهایی و باران
بازم منو دل تنگی یاران
بازم منو دست از تو کشیدن؟!
بازم منو دل از تو بریدن؟!
نتوانم... نتوانم...
به خدا نیست توانم
***
من که شیدای تو هستم...
دست به دامان تو هستم...
زیر باران٬ چشم گریان٬ لب عطشان
عقل و ایمان ز تو خواهم!
***
عطش و عشق بدادی
داغ بر دل بنهادی
که سیراب شوم از عطش عشق
که بی تاب شوم از غم شیرین
که بیگانه شوم با همه اما...
تو فقط دانی و من سر دلم را...
فائزه ( رستگار )
پ ن۱: و نسیمی زیرک سعی دارد که بفهماند شب٬ مظهر این همه دل تنگی و تاریکی نیست!
صورت ماه به من می گوید...
پ ن۲: یکی از دلایلی که من شیفته شعرای حافظ هستم و شاید یکی از هزاران دلیل جاذبه شعرهای حافظ برای همه "مجهول بودن مخاطب حافظ" ه. هیچ کس هیچ وقت نفهمید مخاطب حافظ یا همون " معشوق " اشعار حافظ الهی بود، زمینی بود، هوایی (!) بود!
از این فن خوشم اومد...
البته فکر نمی کنم تو این امر موفق بوده باشم چون مخاطب شعرای من یه جورایی (کاملا!!!) تابلوه !
پ ن3:دوستانی که به این خونه میان همه اهل شعرو ادب هستن و من شاگردشونم. دوست دارم بیشتر به دید انتقاد به این شعر نگاه کنید!
منتظر نظرات خوبتون هستم!
سلام بانو
خوبی؟
بابا شعر که محشره ولی پشت پرده انگار یه خبرایی هست نه؟؟؟
شیطون میزنی؟
;-)
سلام گل بانو :)
من توپم! تو چطوری؟!
یکی می گفت: همیشه اون جایی که فکر می کنی خبری نیست خبریه!
پس اینجا دنبال خبر نباش! :) اینجا خبری نیست جز بی خبری...
( جدی نگیر!!!:)) )
بابا تو که خودت اهل دلی تو دیگه چرا؟! :))
به درون بنگر عزیز! عمیق... پشت پرده ای در کار نیست!
بادمجون بم آفت نداره! ؛)
یا حق
سلام!
کلا حال و هوای شعراتون قشنگه! من که خیلی دوست دارم! چون با سلیقه و روحیم سازگاره!اخه شعرهای این سبکب رو دوست دارم! این شعر تقریبا شبیه کارای فریدون مشیری بود! از لحاظ حال و هوا منظورمه!
چنتا نکته که بنظرم میرسه و ممکنه راهگشا باشه بگم.
توی موسیقی دو نوع گام داریم، ماژور و مینور!
معمولا اهنگها رو با ماژور شروه و با مینور تموم میکنند!
پس من اینطور توضیح میدم .
توی قسمت اول حس میکنم که مینور تموم نشده!
بهتر بود که جای "نتوانم... نتوانم..." و "به خدا نیست توانم" با هم عوض میشد.
یه چیز دیگه!
"بازم منو دست از تو کشیدن؟!
بازم منو دل از تو بریدن؟! "
اگر بصورت
"بازم منو از تو دست کشیدن؟!
بازم منون از تو دل بریدن؟!"
نوشته میشد ، توی زبون و ذهن من روانتر بود!
در قسمت دوم ،شاید اگر در خط اخر ، "ز تو خواهم" ر ودو بار پشت سر هم تکرار میکردیبهتر میشد چون اهنگ مینور میشد!
بنظرم قسمت اخر هم خیلی خوب بود! خط اخر هم بالذات خاصیت مینور بودن رو داشت!
لذت بردیم خانم رستگار! :)
دست شما درد نکنه
یا علی
سلام
ممنون! شما لطف دارید! :)
جالبه! به این مورد دقت نمی کردم! ماژور و مینور!
به این می گن یه نقد حسابی! :) ممنون از توجهتون! خیلی استفاده کردم
خواهش می کنم!
یا حق
سلام.
بله. خب وقتی میگید همه اهل شعر و ... هستند لابد ما را مخاطب ندیدید. ;)
چقدر قشنگ بود بارون 2 روز اخیر، آدم وقتی زیرش راه میره میفهمه چرا پیامبر میگن آب روشنی چشم منه.
حس کردم با این شعر رابطه مستقیم داره. :)
سلام
ای بابا! این چه حرفیه... من فکر می کنم همه آدما ذاتا اهل شعر و ادب هستن... مهم اینه که راهش بندازن :)
موافقم! اتفاقا من هم با دوستان پیاده روی دلچسبی زیر بارون کردیم! جای شما خالی!
کاملا مستقیم! ؛)
یا حق
سلام فائزه جان
خیلی دلنشین بود جدان..من که لذت بردم ..
چون در این زمینه صاحب نظر نیستم نظری و انتقادی ندارم برای شعرتون.... ولی لذت بردم از خوندنش.
موفق باشید
یا حق.
سلام هدی جون
خواهش می کنم!
دوستان همه به من لطف دارن :)
ممنون
یا حق
اییییییول بابا!!! شعر میگی؟! مخاطبش منم؟؟؟؟؟؟؟ خییییلی قشنگ بید....نقاش که بیدی! شاعر که بیدی! دیگه چی نبیدی؟! الله اعلم!!!!.....بای... اما نقد من... اگه اسمی از من در متن میبردی قشنگ تر میشد!!!!!!
اااا! ای ناقلا!!! از کجا فهمیدی منظور من تویی؟!!!!!! :)))))
ای بابا! به هرکدومش یه انگولک زدیم تو هیچ کدوم هم مالی نبیدیم!
اون که ۱۰۰٪ ! گفتم شاید نخوای هویتت فاش بشه! بجاش از اسم مستعار استفاده کردم! اگه گفتی کدومه؟! :))
salam khanumi.khubi?
kheyli ziba bud .
nab budan va zharfaye ehsaset ro ba hameye vojud hes kardam.
in hame letafat govaraye ruhe pakat.....
dar panahe hagh
سلام دوست جون
خوبم! تو خوبی؟
راستی خبر ندادیاااااا! منتظرم ؛)
بابا وجودتو عشق است ؛)
قابل تو رو هم نداره هااا! تو رو خدا :)
یا حق
منم با نظر اقای وطن دوست موافقم ولی در کل ترشی نخوری مامانت باید ترشی بندازت (والا )
سما جونم! ببین من تکلیفم رو از این حرفت نفهمیدم بالاخره به نفعمه که ترشی بخورم یا نخورم؟!!! :)))
بابااااااااا! کارت درسته !
راضیه راست می گه شما شاعری٬ نقاشی ( هنرنماییتو تو وب کلاستون دیدم) ورزشکاری ( شنیدم تو تیم بسکت دانشگاهی) ... اسفند دود کن واسه خودت
ما به حضور شما تو دانشکدمون بسیار مفتخریم ! :D
منم یاد شعرای مشیری افتادم
fantastic
ما همه کاره و هیچ کاره هستیم!!!
نظر لطفتونه!
یا حق
سلام سلام..
خوفی عزیز؟
عجب شعر با حالی بود..از ته دل میگم به من که خیلی چسبید
والا من که خیلی از فن شعر سر در نمیارم...ولی یه موضوعی که هست اینه که هر چی که از دل باشه بر دل هم میشینه..مثل این شعر شما...
موفق باشی عزیزم
یا علی
به به!!!!درود و دو صد بدرود بر دوست گرامی :)
خوش اومدین!
من زیر سایه ایزد منان خوب هستم! شما در چه حالی؟
بسیار مشعوفیم که به دلتون نشست ؛)
ممنون
یا خق
سلام
من اولین بار به این خونه سر میزنم
اسمتونو تو وبلاگ اقای بازرگان زیاد دیده بودم
ولی کنجکاو نبودم بیام یه سر بزنم
نمیدونم الان از کجا اومدم که سر از این جا در اوردم فکر کنم از وبلاگ خانوم هیفا
ولی خیلی وبلاگ خوبی دارین من تو شعر گفتن یا نقدش تخصص ندارم ولی شعر زیاد می خونم یعنی چشمم به ابیات اشناس
واقعا شعرتون زیبا بود
به نظر من مهم اینه که شعر دل نشین باشه
با اجازتون لینکتون میکنم که یادم نره همیشه سر بزنم
یا ماه منیر بنی هاشم
سلام
خیلی خوش اومدید!
ممنون! نظر لطفتونه
خوشحال میشم تشریف بیارید
یا حق
عزیزم الهی قربونت بشم شما که تنها نیستی ما همه دوستت داریم
خوبی گلم مواظب خودت باش بوس بای
سلام عزیز دل
خدا نکنه!
منم دوستون دارم ؛)
بوووووووووووس
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی درد مند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را
بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست
دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
تو آسمان آبی آرام و روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب
بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب
فریدون مشیری
تصنیف اشتیاق
آواز : علیرضا قربانی
آهنگ و تنظیم : فرهاد فخرالدینی
آلبوم : اشتیاق
دستگاه : شور - دشتی
کارت درسته! ؛)