...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

ظرفیت

سلام دوستان 

تو این پست می خوام چنتا سوال ازتون کنم! 

 

تا حالا شده احساس کنید که یه حرفی داره رو دلتون سنگینی می کنه؟  

تا حالا شده دنبال یه کسی باشید که اون حرفی که تو دلتون مونده بهش بگید تا سبک بشید؟ 

تا حالا شده خودتونو ملزم کنید که موضوعی رو پیش خودتون نگه دارید و به کسی نگید ولی حس کنید که دیگه ظرفیتتون تموم شده؟  

بالاخره هرکس ظرفیتی داره!

 

چنین مواقعی چیکار می کنید؟! 

 

پ.ن۱: دنبال یه چاه می گردم...  

پ.ن۲: دوستان خوبم از نظرات خوبی که گذاشتین خیلی خیلی ممنونم! فکر می کنم با حرفاتون حداقل تکلیفم با خودم مشخص شد! باید دنبال یه راه بهتر برای ارتباط با خدا باشم. یه راه دلنشین تر... به قول معروف به تعداد آدما راه هست برای رسیدن به خد ا یا شاید بهتر باشه بگم برای ارتباط برقرار کردن با خدا!  

 

نظرات 13 + ارسال نظر
محمدرضا چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:09 ق.ظ

سلام آبجی
من همه ی این چیزایی که گفتی برام اتفاق افتاده.
به نظرم آدم بعضی چیزا رو بعضی مواقع نباید حتی به بهترین دوستش هم بگه .
راستی
وبلاگت عالیه
اگه دوست داشتی بیا تبادل لینک کنیم وبلاگ منو با عنوان معرفی سایت و وبلاگ لینک کن بعد بهم پیام بده تا من هم وبلاگ شما رو لینک کنم
http://jostojoogar.blogsky.com/

سلام
بستگی داره بهترین دوستت کی باشه!

محمدحسین چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:11 ق.ظ http://physicsscu87.blogsky.com

۱.کم نه!
۲.آره!!
۳.همین الان برا هر کسی یه عالمه هست!!!
۴.باید ظرفیتا رو بالا ببریم(هر چند ...)!!!!
۵.دنبال یه ادم مطمئن (مامان)
۶.براچی دنبال چاه میگردی(اون برا علی بود)دنبال راه باش!!

اگه راه بهتری از چاه بود یقینا علی (ع) پیداش می کرد!!!

ع.ر.وطن دوست چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:10 ق.ظ http://123tamam.blogsky.com

سلام!

زیاد! زیاد!
دنبالش گشتم! ولی یافت می نشود! اگه یاد تون باشه یه پستی هم گذاشته بودم که به این موضوع اشاره داشت!

ولی الان کمی راحت ترم!
قبلا که گاهی سرمو میکوبیدم به دیوار! ولی الان میشینم رو به قبله!
گفتنش باید دردی رو دوا بکنه یا نه!؟ پس به کسی میگم که بتونه کمک کنه!
به چند روش:
1- مشکل رو خودش حل کنه
2- راه حل بده
3- وضعیت رو برام روشن کنه
4-کوچک بودن مشکلم رو بهم نشون بده
5-ظرفیتم رو بهم نشون بده!


یه نفر باشه که در موقعیت مشابه ، عکس العملش مثل عکس العمل من در برابر این مشکل نباشه!

چند نفر از کسانی که مردم باهاشون درد و دل میکنند این حدالقل ها رو دارند!
اگه خیلی خوب باشه چنتا از این راها رو پی میگیره ! نه همه رو!
خدا همه این 5 تا کار رو با هم میکنه!
دمش گرم

انشا..ا که صبر به همه ما بده !
براتون دعا میکنم
التماس دعا
یا علی

سلام

در این که خدا بهترین گزینه٬ بهترین راه حل و بهترین مشکل گشاست شکی نیست ولی آدما گاهی احتیاج به حرف زدن با یه آدم دارن یکی که بتونن جوابشو با گوش ظاهر بشنون!‌نه اصلا جواب نده فقط حرفاتو بشنوه! شاید به خاطر ظرفیت پایین آدم باشه!‌ ( من خودمو می گم! )
یه سوال برام پیش اومده! ما کم ظرفیت٬ ولی چرا حضرت علی (ع) گاهی توی چاه حرف می زدن و خودشونو سبک می کردن؟! نمی تونستن تو همون جایگاه عبادتشون با خدا درد و دل کنن؟!

آمین! آمین!
صبر زهریست شکرین انجام
کج نباتی که تلخ می سازد کام
ممنون
یا حق

مهدی چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:05 ب.ظ http://mafhh.blogsky.com

سلام
فکر میکنم برای همه پیش اومده باشه برای من که زیاد پیش اومده
من خیلی خودمو کنترل میکنم
ولی وقتی ظرفیتم خیلی پر میشه دیگه نمیتونم خودمو کنترل کنم
نصفه شب از خونه میرم بیرون یه پارک دمه خونمونه جالی خلوت و دنج زیاد داره .یه درخت برای خودم پیدا کردم که خیلی جای دلیه
میرم اونجا بلند بلند همشو به خدا میگم(داد نمیزنما.)
بعد که همه حرفامو زدلم انقدر خالی میشم که فقط خود خدا میدونه
یا حق


سلام

خوش به حالتون! من عاشق نیمه شب و شب گردی و سکوت شب هستم! ولی متاسفانه جامعه اونقدر امن نیست که یه دختر نصف شب بزنه بیرون!
جالبه بگم یکی از بهترین خاطرات زندگیم قدم زدن با پدرم تو نیمه شب یه شب برفی بعد از بارش برفه٬ وقتی همه خواب بودن... ( دوسال پیش!)
احساستون برام قابل درکه!

یا حق

... چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 04:35 ب.ظ


من سعی میکنم زیاد حرف تو دلم نگه ندارم چون حیلی بی ظرفیتم !!! :D
ولی در حال خاضر حال شما رو درک میکنم چون خودم هم یه حرفی رو دلم سنگینی میکنه
نظر من اینه که حرف رو فقط به کسی بگو که اون موضوع بهش مربوطه وگرنه آب در هاون کوبیدنه
منم به زودی میخوام همین کارو کنم ...

فکر نکنم این راه حلتون همیشه جواب بده هااا!
انشااله شما نتیجه بگیرین!

یا حق

elaheh چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:25 ب.ظ

salam nazanin.khubi?

nemidunam bavaret mishe ya na,ama 2/3 omramo too in vaziat budam yani donbale ye chah be ghole to migashtam!!
hese sanginie.kheyli sangino taghat farsa.unghad ke adam hes mikone dare khafe mishe.................

are,akharesh hameye ma adama 1 saghfi vase zarfiatemun darim.

ama khob ba nazare aghaye vatandoust movafegham!khoda...........

ama faghat gahi adam delesh mikhad ba 1 zamini dardo del kone.......
begardo 1 zaminie ahle del peyda kon.

rasti eyde veladate eshghe khoda hazrate rasul moaraket aziz.

dar panahe hagh

سلام دوست جون
باورم میشه! میشناسمت ؛)
با حس خفگی خیلی موافقم!

آره! گاهی یه زمینی... ولی دارم سعی میکنم براش یه جایگزین پیدا کنم! شاید مدل حرف زدنمو با خدا عوض کنم! مثلا راهی که آقای " مهدی " گفتن رو خیلی دوست دارم اما محدودیت هایی هست!

عید تو هم مبارک عزیزم
دوست دارم!
یا حق

منتظر چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:02 ب.ظ

فقط با خدا حرف میزنم میگم میدونم که حتماصدامو میشنوی وحتما جوابمومیدی ولی تا اون موقع به من صبر بده و با یاد خودت و در مسیر خودت آرومم کن.

کاش می گفتین چطوری با خدا حرف می زنید!
آره! آره! صبر... فقط صبر بده

هیفا پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:12 ق.ظ http://yatura.blogfa.com

سلام فائزه جان!
حالت خوبه خانم؟
میلاد پیامبر مهربانی (ص) و امام صادق(ع) رو تبریک میگم !
قالب جدیدت هم خیلی قشنگه ... مبارک باشه!
من هم به جز درد و دل با خدا و صبر راه دیگه ای بلد نیستم ... انشالله که زودتر حل بشه!
التماس دعا
یا حق!

سلام عزیزم
خــــــــــــوب! شما چطوری؟
منم به شما تبریک می گم
چشمات قشنگ می بینه! قابل نداره ؛)
راه دیگه ای بلد نیستین چون راه دیگه ای وجود نداره!
دوست دارم بلند بلند با خدا حرف بزنم... جایی سراغ دارین که خودم باشم و خودش؟ ( از لحاظ امنیتی هم مشکلی نداشته باشه! :)) )

محتاجیم به دعا
یا حق

د پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:19 ق.ظ

سلام.

پ.ن چه بود یا چاره؟ :)

برای من زیاد پیش نمیاد. ولی وقتی پیش بیاد فلج کننده میشه. واقعاْ این احساس که دیگه نمیتونم! یه دوست داشتم که قبلاْ خیلی روش حساب میکردم. ولی خب اشتباه میکردم. دوستی آدما حداکثر حدی داره که بیشتر از اون درست نیست. حالا این طور مواقع سرگردان میشم. عموماْ هم گذشته و من راهی براش پیدا نکردم. خیلی آزاردهنده و فلج کننده هم گذشته. خودم فکر میکنم به خاطر دور بودنمه که از بعضی چیزها نمیتونم استفاده کنم.
مثلاْ راه حل هایی که آقای وطن دوست گفتن(همون درخواست هایی که دارن.) به نظرم خیلی کاربردی و قشنگه و اینکه کسی با ایمان و پیگیر از خدا بخواد و با خواستنش آروم بگیره بزرگی نیاز داره.

حال و هوای وبلاگتون یه دفعه چقدر فرق کرد. :)

سلام

هیچ کدوم! دقیقا همون چاه بود! :)

درسته بزرگی نیاز داره ولی خدا خیلی باحال تر از این حرفاس٬ هوای ما کوچیکا رو هم داره ؛) ( منظورم از کوچیک خودم هستم وگرنه شما که بزرگوارید! )

فکر می کنم یاید یه جور دیگه برم سراغش که بیشتر به دل خودم بشینه!

حالا بهتر شده یا بدتر؟! :)

یا حق

امین پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:11 ب.ظ http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com/

سلام
صادقانه بگم تا حالا در چنین موقعیتی قرار نگرفتم پس از من انتظار نداشته باشید!☺☻
ولی راه‌های آقای وطن دوست به نظر چاره ساز می‌یاد.
من هم به روز شدم

یاحق

سلام
واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!
چه جالب!

بله! ارتباط باخدا بهترینه. ولی چیزی که با گذاشتن این پست در مورد خودم فهمیدم اینه که من بیشتر دنبال یه راه بهتر برای ارتباط با خدا هستم! یه راه دلنشین تر...
لازم شد یه پی نوشت دیگه اضافه کنم! :)

میام خدمتتون
یا حق

بی نام جمعه 14 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:03 ب.ظ http://www.shia-book.blogsky.com

سلام...
برا من هم زیاد پیش آمده (زیاد!) حالا تجربم رو میگم انشاالله بدردتون بخوره.

من فقط یه رفیق این طوری دارم اما هیچ وقت رازهای مگو(به قول استادم! خدا حفظش کنه) رو با اینکه اطمینان تقریبا کاملی بهش دارم بازم نمی گم!
چند سال قبل یه راز که باید فقط خودم و خدا می دونستیم فاش شد!(البته من نگفتم! طرف مقابل خیلی زرنگ و دنیا دیده بود) بهای سنگینی براش پرداخت کردم و هنوز هم ادامه دارد بعد از 10 سال!! اینا رو بازم چون همدیگه رو حضوری نمی شناسیم میگم و گر نه ...
و برای اینکه سرتون یه وقت کلاه نره!
البته بازم حرف داریم تا حرف! راز داریم تا راز!

گفتید که:
"به قول معروف به تعداد آدما راه هست برای رسیدن به خدا"
یکی از اون بزرگوارا می گفت:
"به عدد انفاس خلایق راه به سمت خدا هست" !!!

راستی دنبال یه جای دنج می گردید برای داد کشیدن و بلند صحبت کردن با خدا؟!
من بهتون نشون میدم!

""قلب المومن عرش الرحمن""
قلب مومن عرش خداست.

هرچقدر که می خواهید توی قلبتون داد بکشید با خدا حرف بزنید و راز و نیاز کنید. مطمئن باشید دنج تر از اینجا هیچ جای دنیا پیدا نمی کنید!
خونه خونه رحمان و شما هم مهمون ویژه!
دیگه چی می خواهید؟!

صبح نزدیک است و ...

سلام

امام علی (ع) هم فرمودن که رازهاتونو به بهترین دوستتون هم نگید!

"به عدد انفاس خلایق راه به سمت خدا هست" !!!

جمله عمیقیه...

از کم ظرفیتیمه که نیاز به بیرون ریختن حرف و فریاد تو دلم پیدا کردم وگرنه تو قلبم که دائما در حال داد و بیدادم :)

ممنون از راهنماییتون
یا حق

ع.ر.وطن دوست جمعه 14 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:17 ب.ظ http://123tamam.blogsky.com

سلام!

قالب نو مبارک!

پیاده روی در شب عالمی داره! هر چی شب تر ، بهتر!:دی

من که تهران بودم هر شب کارم بود! یه جای مخصوص هم داشتم که بهش عادت کرده بودم! ولی برای خانمه شاید محدودیت داشته باشه!

اینجا که کلا تنهام!! با کی حرف میشه زد؟!

یه سوال!
چرا حضرت علی سر در چاه مبکرد؟
مگه حضرت فاطمه نبود؟
مگه امام حسن و حسین نبودن؟
مگه عمار و سلمان نبودند؟...

نمیدونم....

یا علی

سلام

ممنون!

آره واقعا!

خوشا به حال شما! من اگه یه کاره ای تو این مملکت بشم و صدام به جایی برسه یه مکان مناسبی برای این منظور برای بانوان درست می کنم! ( آرزو بر جوانان عیب نیست :)) )

ای بابا! شما که برای ما نسخه می پیجین شما چرا؟!!! :دی :))

چی بگم والا؟!...
شاید نمی خواست عزیزانشو ناراحت کنه!
منم نمی دونم...

یا حق

امین دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:10 ق.ظ http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com/

سلام دوباره
خوبه یک سفر خوب به دیار مردان خوب خدا در پیش دارید، قدر این سفر رو بدونید. برای من که منشا خیرات واقعاْ زیادی بوده.از اونها کمک بگیرید.
راه دوم به نظرم ارتباط بیشتر با قرآن هست.
این دو تا راهی هستند که برای من خیلی خوب جواب داده.
امیدوارم به کارتون بیاد.

التماس دعا
یاحق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد