...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

...

با سلام به امام زمان (ع)

و درود به امام خمینی

سلام به رزمندگان اسلام

اسم من زهرا می باشد. این هدیه را که نان خشک و بادام است برای شما فرستادم!

پدرم می خواست جبهه بیاید ولی او با موتور زیر ماشین رفت و کشته شد!

من ۹ سال دارم و نصف روز مدرسه و نصف دیگر را قالیبافی می روم. مادرم کار می کند. ما ۵ نفر هستیم. پدرم مرد و ما باید کار کنیم و من ۹۲ روز کار کردم تا برای شما رزمندگان توانستم نان بفرستم. از خدا می خواهم که این هدیه را از یک یتیم قبول کنید و پس ندهید و مرا کربلا ببرید. آخر من و مادرم خیلی روزه می گیریم تا خرجی داشته باشیم!

مادرم٬ خودم٬ احمد و بتول و تقی برادر،کوچک هست٬‌ سلام می رسانیم.

خدا نگهدار شما پاسداران اسلام باشد

۶/۱۱/۶۲

پ.ن1: ...

پ.ن2: خدا خواست و شهدا طلبیدن و انشاالله می خوام راهی سرزمین نور بشم. دعا کنید خدا بهم معرفت بده که از برکات این سفر بهره ببرم. به یاد همتون هستم، اگه قابل بدونید!

یک هفته ای افتخار حضور تو خونه های گرمتونو ندارم! انشاالله اگه شهید نشدم و برگشتم، خدمتتون می رسم در غیر این صورت حلالمون کنید!

به امید دیدار دوباره...

یا حق

رستگار سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:32 ب.ظ

نظرات 12 + ارسال نظر

راضیه سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:49 ب.ظ http://www.judyabot.blogfa.com

سلام عزیزم
چه نامه ی زیبایی بوووود
همیشه بهترین انتخابها رو داری
تبریییییییییک
خوش بحالت
منم دلم اردو جنوب میخواد
همه بچه ها میگن حال و هوای خاصی داره و آدم رو متحول میکنه!
تو یکی از مناطق عملیاتی جنوب (طلائیه) عکسی از سر و پای کنده شده ی شهیدی نصب شده بود و دختر جوانی زیر آن بادداشتی نوشته بود با این مضمون:
"ای سر و پا ....من بی سر و پا خودم رو پیش عکس تو پیدا کردم!!!"
خوش بگذره
یاد ما هم باش!

به به سلام خواهر راضیه :)
بهترین انتخاب ها رو دارم که تو دوستمی دیگه! ؛)
خیلی خیلی به یادت بودم! بی شوخی! ایشالا سال دیگه با هم میریم :)
از طلاییه نگو که...
طلاییه عجب طلاییه...

ممنونم عزیزم!
یا حق

فاطمه چهارشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:47 ق.ظ http://ghazal2005a.persianblog.ir

سلام فائزه جان

ما واسه دوستان آرزوهای خوب داریم ... ان شا الله شهید بشی دست ما رو هم بگیری ! چی چی ؟ یعنی چی که : ؛ انشاالله اگه شهید نشدم و برگشتم، خدمتتون می رسم در غیر این صورت حلالمون کنید ؛
؟؟؟

روزگارت باد شیرین ! شاد باش

سلام فاطمه عزیزم

واقعا! کاش افتخار شهادت داشتیم... کاش بتونیم به جایی برسیم که شایسته این افتخار باشیم... کاش...
ممنون از آرزوی خوبی که برام کردی :)
این انشاالله هم طبق عادت بود! بی راه هم نیست دیگه٬ اگه خدا بخواد شهید میشیم اگه نخواد نمیشیم. برای ما که فعلا نخواسته...

در پناه حق باشی دوست خوبم

س.ح چهارشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:13 ب.ظ

سلام..
به سلامتی..ایشالا که اونجا حال خوشی داشته باشی عزیز
ما رو هم از دعای خیرت محروم نکنی..که خیلی محتاجیم..
چه نامه قشنگی بود..
ممنون
یا علی

سلااااام
سلامت باشی!
حال خوش؟! خوشی مال یه دقیقه این سفر بود...
عجیب بود س جون٬‌ عجیب...
زیارتم قبول نباشه اگه شما رو فراموش کرده باشم :)

خواهش می کنم!
یا حق

ع.ر.وطن دوست چهارشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:57 ب.ظ http://123tamam.blogsky.com

سلام!

و این شهدا چقدر قدرشناسی کردند!!!
قدر دانی کار هر کسی نیستا!!

شاید همین دختر 9 ساله شهید پروری کرد!

التماس دعا دارم
خوش به سعادتتون

انشا...ا که برید و زیبایی ها رو ببینید و برای ما هم تعریف کنید

یا علی

سلام

خـــــــــیلی شایسته قدرشناسی کردن!
الحق که مرد بودن! یعنی مرد هستن! ( شهیدان زنده اند...)

به یاد همه دوستان بودم!
انشاالله خدا منو لایق بدونه و دعامو قبول کنه!

زیبایی... ما رایت الا جمیلا...

یا حق

مهرگان جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:16 ب.ظ http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام
سفرت به خیر اما
تو و دوستی
خدا را
چو از این کویر وحشت
به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام مارا

زیارت قبول

سلام مهرگان خانم

نشانی از شکوفه ها دیدم...
بوی باران را استشمام کردم...
سلام شما را رساندم...
اما باز مرا به این کویر بازگرداندند...
تاب دوری ندارم!

ممنون
یا حق

زهرا شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:54 ب.ظ

الهی بمیرم دیگه اون لقمه از گلوی آدم پایین می ره؟؟؟؟؟؟
به سلامت
خداحافظ

...

سلامت باشی عزیزم
خدانگهدارت باشه
یا حق

د شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:38 ب.ظ

سلام.
چه روحیه ای میگیره اون رزمنده عزیزی که این نامه را میبینه.
حیف که دیر رسیدم.
امیدوارم نهایت استفاده را ببرید.
جای خیلی خوبی رفتید.
:)

سلام

کجا دیر رسیدین؟! خیلی هم به موقع بود :)
نهایت؟! نهایتش کجاست؟!‌ فکر می کنم بی نهایته...
خیلی... خیلی...
؛)

یا حق

هدی سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:10 ب.ظ http://elmoservat.blogfa.com

سلام فائزه جان
خوش به سعادتت...
سفرت به سلامت
انشاءالله که استفاده ی معنوی میبرید و ما رو در از دعای خیرتون فراموش نمیکنید...
یا علی.

سلام هدی عزیزم
واقعا سعادته!‌از خدا می خوام نصیب همه آرزومندان بشه!
به یادتون بودم٬‌همه جا...

در پناه حق

ع.ر.وطن دوست چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:27 ق.ظ

سلام!
احوال شریف!؟
هنوز از خط مقدم تشریف نیاوردید؟! :دی

میگن هنوز هم شربت زعفرونی شهادت پخش میشه! اره؟!

شنیدم یکی از هواپیماهای جاسوسی امریکا رو لب مرز در شلمچه انداختن پایین!!! کار شما که نبوده!! بوده؟!! :))

از معرفتی که از شما سراغ دارم میدونم که برای ما هم دعا کردید! پس نمیپرسم!

یا علی

سلام
ممنون٬‌ خدا رو شکر
اگه دست خودمون بود که نمی خواستیم تشریف بیاریم! تشریفمون آوردن!!!!! :))

آره٬ ولی شربت هم شربتای قدیم! اینا اوریجینال نیست هرچی خوردیم شهید که هیچی جانباز هم نشدیم! یه خونم از دماغمون نیومد!! :)) :دی

این جزء مسائل سکرته!‌ اجازه پاسخگویی نداریم!‌:))

وظیفه بود! انجام شد! :)

یا حق

س.ح چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:30 ب.ظ

سلام .
خوبی عزیز
پس کی میای دلمون ترکید..
اومدم سال نو رو پیش پیش تبریک بگم
ایشالا که ما رو فراموش نکین موقع تحویل سال..
یا علی

سلام
ممنون عزیز دل ؛)
رسیدم و رسیدم... کاشکی نمی رسیدم... :))
خیــــــــــــــلی ممنون که به یادم بودی
عید تو هم مبارک باشه!
حتما به یادت هستم!‌ شما هم منو فراموش نکنیااا :) خیلی محتاجم...

دوست دارم!
یا حق