...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

معرفت در رفاقت!

سلام دوستان 

جای شما خالی امروز به لطف خدا و تلاش فراوان بچه های اکتیو دانشکده نمایشگاه به خوبی و خوشی برگزار شد و همه بسی لذت بردن و اوقات خوشی برما گذشت! 

بهتون قول داده بودم تو این پست دستاوردهای نمایشگاه رو بهتون نشون بدم ولی با نظر برادر خوبم آقای سید امیر حسام که تو پست قبلی فرمودن:  

 "بازم رفاقت خانما!
اگه آقایون بودن که میگفتن باشه اشکال نداره! درست میشه!
آخرشم می گفتن که: من 54 ساعته نخوابیدم و ....
(فکر کنم دیگه واجب القتل شدم!!(خنده))
(البته اینم بگم که  هرز گاهی یه دو سه تا با معرفتم توشون پیدا می شن! (خنده))"  

یاد یه داستان افتادم که بی ربط با این نظر و پست قبل نیست!  

خلاصه گفتم تا تنور داغه نون رو بچسبونم! 

پس با اجازتون گزارش نمایشگاه باشه برای پست بعدی! 

  

و اما داستان...  

یه روز یه خانم نسبتا محترم(!) می خواسته بدون اینکه همسرش متوجه بشه جایی بره! وقتی برمی گرده شوهرش ازش می پرسه کجا بودی؟! اونم میگه خونه یکی از دوستام! 

شوهرش هم که بهش مشکوک می شه یه لیستی از همه دوستای خانمش تهیه می کنه و با همشون تماس می گیره که ببینه خانمش راست گفته یا نه، ولی هیچ کدوم از دوستای خانومه این مساله رو تاییدنمی کنن...  

از قضا روزی عکس این اتفاق رخ می ده و خانم که به شوهرش مشکوک می شه با تمام دوستان همسرش تماس می گیره و با کمال تعجب و ناباوری می بینه که همه اونا تایید می کنن که این آقای نسبتا محترم (!) تو اون زمان اونجا بوده . جالب تر اینکه چند نفرشون می گن که الان هم اون آقا پیش اوناست!!! 

 

برای همین می گن آقایون تو رفاقت خیلی بیشتر از خانما هوای همدیگه رو دارن! 

اول اینکه برام جالب بود بدونم به نظر شما این داستان تو واقعیت مصداق داره؟!  

و دوم اینکه به نظر شما رفتار کدوم دسته درسته؟!

نظرات 15 + ارسال نظر
مسافر چهارشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:28 ق.ظ http://asemoni.tk

ای کاش بودی و می دیدی که چشمانم چطور در انتظار توست

اشکها در بدرقه راهت همچو آبی که بدرقه کننده مسافر است

تو را بدرقه می کرد و در انتظار بازگشت توست

ای کاش بودی و التماس دستانم را می دیدی که بسوی تو دراز شده

و با فریادی بی صدا تو را به سوی خود می خواهد

آری این منم که از دوری تو دیگر تاب و توان حرف زدن ندارم

برگرد که دیگر در من جانی نمانده که نثار تو کنم ، برگرد ...

برگرد ...




عالییییییییییییییییییی بوددددددددددددددددد [گل]

در کلبه کوچکمان منتظرت هستیم [گل]

وحید چهارشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:33 ق.ظ http://www.satellitefinder.blogsky.com

سلام دوست عزیز اگر موافقی تبادل لینک کنیم من را با نام اخبار ماهواره لینک کن و به من خبر بده تا شما را لینک کنم

ع.ر.وطن دوست چهارشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:56 ق.ظ http://123tamam.blogsky.com

سلااام!

من قبول دارم که اقایون خیلی بیشتر هوای همدیگه رو دارند ولی یه چیزی رو باید در نظر گرفت که این هوا داریهای اقایون خیلی وقتا مشکل ساز شده!

رفیقبازی دز بین اقایون شایعه! ولی همه اینطور نیست!بعضی از اقایون این رو مرام میدونن!دیگه فکر نمیکنند که دوستی خاله خرس ست یا نه!

چیزی که مهمه اینه که این هواداریها برای تو طرف باید همراه با تعقل و تعهد باشه! منظورم زنان از زنان و مردان از مردانه! که مشکلی رو حل کنه!

زن و مردی که توی زندگیشون همدیگر رو جذب نکنن همین میشه دیگه! برای زوج هایی که همدیگر رو محرم هم میدونن ، این حرفا( هوا داری شخص ثالث) بی معنی میشه!

در این شرایط هیچ کدوم درست نیست

یا علی

سلام

"چیزی که مهمه اینه که این هواداریها برای تو طرف باید همراه با تعقل و تعهد باشه! منظورم زنان از زنان و مردان از مردانه! که مشکلی رو حل کنه!"

اصل مطلب فکر می کنم همینه!
راستش هدفم تو این پست قضاوت رو کار این زن و مرد نبود! به نظرم این دیگه کاملا واضحه که مخفی کاریشون از اساس اشتباهه!
بیشتر هدفم بررسی عکس العمل آقایون و خانوما در حمایت از دوستاشونه و اینکه آدمای مختلف چه تعریفی از مرام گذاشتن تو رفاقت دارن!
و فکر می کنم این داستان یه جورایی می خواسته افراط و تفریط رو نشون بده! مثلا کاستی های خانوما تو دوستی هاشون و زیاده روی های آقایون! واقعا اگر هر دو گروه همونطور که گفتید با تعقل برخورد می کردن عکس العمل متعادل تر و سنجیده تری می تونستن نشون بدن که گاهی این عکس العمل ها خیلی هم می تونه تو زندگی آدما تاثیر بذاره!

ممنون از نظرتون
یا حق

اعظم دختر عمو چهارشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:41 ق.ظ http://www.sepehrabbassi.blogfa.com

نظرت خودت چیه فائزه جون؟
من که فکر کنم هر دوتا شون طالب زمان و مکان خاصین....

سلام به اعظم عزیزم
قبل اینکه جوابمو بخونی اول از طرف من سپهر رو یه ماچ گنده کن! :))

راستش قبلا هم اشاره کردم هدفم بررسی درستی یا نادرستی کار این خانم و اقا نبود ولی خوب حالا که اشاره شد نظر من اینه که این رفتار(پنهان کاری تو زندگی زناشویی) از اساس اشتباهه و به زمان و کان ربطی نداره!و کسایی که تو زندگیشون به جایی می رسن که این کار رو می کنن واقعا باید تو رفتارشون با هم تجدید نظر کنن! چه کار کردن که به جایی رسیدن که باید مسائلی رو از هم مخفی کنن!
البته این نظر منه و با توجه به اینکه تو این زمینه هیچ تجربه ای نداشتم شاید خیلی خام به نظر بیاد!

ممنون از حضورت عزیزم
یا حق

امین چهارشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:06 ب.ظ http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com/

وقتی کارشناس محترم وبلاگ(!) ، جناب وطن دوست کامنت میذارند نطق ما کور میشه! تنها راه حل اینه که زودتر از ایشون بیای و کامنت بذاری که البته کم پیش می یاد!

به روزم

سلام
البته آقای وطن دوست به ما لطف دارن و متشکریم که همیشه با نظرات سازندشون ما رو مستفیض می کنن
ولی می گن هر سری یه عقلی داره! ما هم دوست داریم از نظر همه دوستان بهره ببریم و نظر همه محترمه!‌

خدمت رسیدم
یا حق

مهدی چهارشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 07:13 ب.ظ http://mafhh.blogsky.com

سلام
عرض ارادت
داستانو که خوندم یاد جونیم افتادم
فکر میکنم سال 82 بود
قرار بود من یه مدتی خونه یکی از دوستان باشم ولی چون مادرم اون دوستم رو نمیشناخت من گفتم میرم خونه یکی از دوستانم که مادرم میشناخت و روش حساب میکرد به نام منصور(برای اینکه نگران نشه بیخودی)
یه چند روزی اونجا بودم
صبح بود ساعت 10 یا 11 هنوز خواب بودیم با صدای زنگ موبایل بیدار شدم
مادرم بود گفت کجایی مادر گفتم همون جا که بودم
گفت منصور زنگ زده تلفن خونه با شما کار داشت
مادرم به منصور گفته مگه خونه شما نیست ؟منصورم گفته نه من 2هفته اس مهدی رو ندیدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!11
اینم یه نوعشه دیگه

یا حق
یا حق

سلام

اوم اوه!‌ بهتر بود دوستتونو در جریان می ذاشتید که اینطوری لو نره!
شما هم مثل اینکه مثل ما در این موارد تجربه کافی ندارید! :)

یا حق

د پنج‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:01 ب.ظ

سلام.
حالا چرا حتماً باید قانون خاصی باشه؟ چرا حتماً باید به خانوم و آقا ربط داشته باشه. یعنس فکر که کردم دیدم میتونه به ارزش ها و معیارهای دیگه ای بستگی داشته باشه.

سلام

قانون خاصی نیست! به نظرم یه چیزیه که تو طبیعت آدماست! مثل خیلی از تفاوت های فکری و رفتاری که بین آقایون و خانوم هاست!
تو جواب اقای وطن دوست هم گفتم. این داستان قضیه از اینور و اونور بوم افتادنه!
ولی قبول دارم که معیارهای دیگه ای هم میتونه تو شدت این برخورد های افراط و تفریطی٬ دامن زدن بهش یا حتی متعادل کردنش نقش داشته باشه!

یا حق

هدی شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:09 ق.ظ

سلام فائزه جان
منم نظرات دوستانی چون آقای وطن دوست رو تایید می کنم
به نظرم باید همراه با تعقل باشه نه باعث مشکلاتی بیشتر در زندگی فرد یا بی اطلاعی در زوجین از احوال هم شود ...
پست قبلیتون و شعر هم جالب بود...
دستت درد نکنه...
یا علی.

سلام بر هدی عزیز
درسته! منم نظر شما رو تایید می کنم! ؛) ( من کی باشم...)

خدا رو شکر خوشتون اومد :)

یا حق

س.ح شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ق.ظ

سلام فائزه خانوم دسته گل
به نظرم میاد که یه کم شاید حس حسادت خانوم ها توی دوستی ها کار دستشون میده...
ولی در کل هیچ کدوم متعادل نیستن به نظرم.
یا علی

سلام سعیده خانوم باغ گل ؛)
آره! نکته جالبی بود! قبول دارم و اینو به عینه دیدم و متاسفانه مشکلاتی که به وجود آورده!

یا حق

سیدامیرحسام یکشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:07 ق.ظ http://Shia-book.blogsky.com

سلااااام...
آخ آخ! چه چالشی درست کردم و نمی دونستم!(خنده)
جالب اینجاست که خودم از همه آخرتر رسیدم!!!
منم وقتی متنتون رو می خوندم یاد یه داستانی افتادم!
یه روز یه مراسمی داشتیم که خیلی ها جمع بودن و طبق معمول خانم ها داخل خونه با هم جلسه داشتن! یه خاطر آوردن جیزی آمدم داخل خونه.
از بذیرایی به سمت آشبزخونه رفتم،صداشون رو میشنیدم!
داشتن غیبت آقایونشون رو میکردن!(خنده)
انکار به نتیجه بحث رسیده بودم،یکیشون کفت: شوهرامون آدمای خوبی هستن اما...
من که داشتم رد میشدم در ادامه کفتم: اما رفقای خوبی براتون نیستن!
یه مقدار نکام کردن...درست به هدف زده بودم!
آمدم بیرون،دیکه نمیدونم جی بشت سرم کفتن!(خنده)

آره رفاقت و صداقت کمشده خیلی از زوجاست!
این زوجی هم که شما کفتید مشکلشون نبود صداقت و رفاقته.
به نظرم ریشه مهمه! نه متفاوت برخورد کردن خانمها و آقایون!
جه دلیلی داره که خانم از آقا بنهان کنه که کجا میره! و بالعکس.(البته اکه کار درستی انجام داده؟!)
مکر این دو محرم هم نیستن!
این محرمیت علاوه بر کالبد، روح هم داره! که متاسفانه غالب، فقط کالبدأ خودشون رو محرم میدونن! و نتیجه میشه، این بنهان کاری ها( دوست ندارم وازه زشت دروغ رو به کار ببرم!) این سوء نیت ها،دلسردی و ... و در آخر...
در صورتی که اصل محرمیت، مال روحه! کالبد که برای طرفین عادی و دمده میشه، اون جیز دیکه ای هست که برای خوشبختی لازمه...!
زوجها کاها باهم رقیب میشن نه رفیق! رقیب در اینکن دست هم دیکه رو رو کنن!
من که حاضر نیستم یه لحظه این نوع زندکی! رو تحمل کنم!

به نظرم اشکال از طرفین بوده که رفیق هم نشدن بلکه رقیب هم شدن!!
‏(شایدم ما جون تو حوض نرفتیم، این جوری لاف شنا کردن میزنیم!(خنده))

می بخشید طولانی شد! من مثل ماشینای دیزلی میمونم! موتورم که کرم بشه کسی جلودارم نیست!(خنده)

ممنون جالب بود و مهم...

صبح نزدیک است و...

سلام
هر وقت تشریف بیارید ما از نظرتون استفاده می کنیم!
دیر و زود داره اما سوخت وسوز... :)

وای! راستش من همیشه از این بحثای زنونه که می شینن غیبت شوهراشونو می کنن فراریم!!
به نظرم اگه مردی ایرادی هم داره ( که مطمئنا آدم بی ایراد پیدا نمیشه) تازه خانومش باید پوشاننده اون ایراد باشه ( بالعکس هم صادقه) نه اینکه بخواد پیش هرکسی٬ حتی نزریکترین کسانش بگه!

رفیق و رقیب! تعبیر جالبی بود!
انشااله جرفایی که زده میشه بهش عمل هم بشه وگرنه حرفو که همه می زنن!

خواهش می کنم! آدم اگه نظر خوبی داره و بیان نکنه باید بهش خرده گرفت! ممنون از نظر خوبتون!
ولی نگفتید نظرتون راجع به رفاقت خانم ها و آقایون چی بود! :)
جالبه!‌این پست ناخودآگاه ۲تا بحثو دنبال کرد!

التماس دعا
یا حق

سما یکشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:11 ق.ظ

به نظر من ریشه در ترس زنان در طول تاریخ داره من دور و برم خیلی از دخترها رو میبینم که چون میترسن دستشون رو بشه دروغ نمیگن یا مثلا اگه طرفداری بکنن انگار میکشنشون!نمیگم دروغ خوبه اما تو این داستان اینطور نشون دادی حتی در کلاسها هم این دخترا هستن که میترسن تعطیل کنن اما در کل دخترای با مرام زیادن که خدا رو شکر بین دوستام پره

سکینه یکشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:12 ب.ظ

سلاممممم وای چه بحث جالبی کلی استفاده کردیم فایزه جان منم با هعمت فراوان خودم وبلاگ یونی رو راه انداختم البته از بچه قول همکاری گرغتم خوشحال میشم کمکم کنی که بهتر بشه منتظر نظرات سازنده شما و دوستان شما هستم
www.software88eng.blogfa.com

سلام عزیزم
چه خوب! مبارک باشه :)
میام پیشت...

یا حق

سهیل دوشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:41 ق.ظ http://daypic.blogfa.com

سلام.

این ماجرارو قبلا خونده بودم ولی باز خیلی جالب بود...
باید قبول کرد که اصولا آقایون خیلی از معرفت و مرام دم میزنن ولی خب باید توی شرایطی که اطرافیانشون به همراهی و یا هم دردی نیاز دارن دیدشون که تا چه حد اون همه ادعا صادقه ... البته دروغ با معرفت و مرام فرق داره که توی این داستان متاسفانه جای همدیگرو گرفتن و یا به عبارتی بهتره بگم که همدیگرو پوشاندن...

راستی به روزم....

التماس دعا.

یاعلی.

سلام

" البته دروغ با معرفت و مرام فرق داره که توی این داستان متاسفانه جای همدیگرو گرفتن و یا به عبارتی بهتره بگم که همدیگرو پوشاندن... "

به نکته خوبی اشاره کردید!
دروغ با کلاه شرعی "دروغ مصلحتی" رو تو این موارد مرام می دونن که می تونه حتی کار رو خراب تر هم بکنه!

محتاجیم به دعا
یا حق

سهیل دوشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:46 ق.ظ http://daypic.blogfa.com

سلام.

با ((( دل خوش ازآنیم که حج میرویم ))) به روزم...

[ بدون نام ] چهارشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:56 ب.ظ

به نظرم کار زن درست تر بود شاید همسرش دچار مشکل شده بود شاید رفته بود بیمارستان منظورم مریض شده بود زندگی که توش اعتماد نباشه به درد لای جرز دیوار میخوره و پیگیری زن نه ازسر تردید شاید ازسر دلواپسی خواهش میکنم دوستان اقایون صادق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد