...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

سلام به دوستان بزرگوار

چند روز پیش با یه موردی مواجه شدم که به نظرم جالب اومد که براتون تعریف کنم!

قضیه از این قراره که چند روز پیش توی مترو بودم و نزدیک من دوتا دخترخانم محترم که به ظاهرشون می خورد دانشجو باشن نشسته بودن! ظاهر تقریبا معمولی داشتن. نه خیلی مذهبی و نه...  تو عوالم خودم بودم که یه دفعه متوجه شدم که یه خانم فروشنده ای داره بهشون یه کتابی رو معرفی می کنه برای فروش! توجهم به حرفاش جلب شد و متوجه شدم که داره در مورد کتاب توضیح می ده. خانم فروشنده ظاهر محجبه و مذهبی داشت و خیلی هم خوش برخورد بود و خوب صحبت می کرد! متوجه شدم که کتابی که داره معرفی می کنه راجع به امام زمان (عج) ست! خانمه داشت توضیح می داد که این کتاب 99 راه رسیدن به امام زمان رو به ما یاد میده قیمتش 3000 تومانه که ما به خاطر قشر دانشجو 2500 می فروشیم و اسم مولفش هم ..... ! داشتم به ذهنم فشار می آوردم که آیا این مولف رو می شناسم یا نه. چون مخصوصا در مورد کتابایی که این موضوعات رو مطرح می کنه سعی می کنم کتابای معتبر رو بخونم چون حرفای بی اساس و الکی زیاد در این مورد زده میشه... 

خلاصه در این افکار بودم که باز توجهم به حرفای اون خانم جلب شد و چیزایی شنیدم که...!  

خانمه می گفت: این کتاب رو یکی کامل خوند فرداش حاجتش رو گرفت. بعضی صفحات رو نشون می داد و می گفت: مثلا تو این صفحه نمازی هست که یه خانمی می گفت که گمشده ای داشته و شب جمعه این نماز رو خونده و فرداش گم شده اش باهاش تماس گرفته! این نماز رو باید شب جمعه بخونی و با اون نماز امام زمان که طولانیه فرق می کنه! این نماز رو باید جایی بخونی که سقف نداشته باشه! حالا اگه خونتون آپارتمانیه و امکانش نیست که برید رو پشت بوم یه خانمی می گفت من رفتم جلوی پنجره و پنجره رو باز کردم و ایستادم به نماز!!!

این صفحه هم یه دعایی داره که این دعا رو باید بدون حجاب بخونید!!! می دونید چرا؟! این نشون می ده که شما چقدر مستاصل هستید! دیدید مثلا وقتی به یه مادری خبر می دن که بچه ات تو راه مدرسه تصادف کرده چطور مضطرب و درمونده می شه که اصلا دیگه در قید حجاب نیست؟! شما هم نباید حجاب داشته باشید که این حالت رو تدائی کنه! (جالبه که جزء آداب مستحب عبادته که با حجاب اعمال عبادی انجام داده بشه!) بعدشم گفت: البته اگه تو امام زاده ای جایی بودید که اجازه نمی دادن بدون حجاب باشید اشکالی نداره!!

خلاصه افسار سخن رو گرفته بود و همین طوری داشت از محسنات کتاب تعریف می کرد و از سرنوشت آدمایی می گفت که این کتاب رو خوندن و چه حاجت هایی گرفتن! اصرار هم داشت که این کتاب کامل خونده بشه و می گفت این طوری کاملا نیت و قصد نویسنده تاثیرش رو رو شما می ذاره و شما باهاش همراه می شید! داشتم فکر می کردم که با تعریفایی که این خانم می کنه به جای اینکه این کتاب بخواد آدم رو به تفکر در مورد امام دعوت کنه بیشتر داره ترویج خرافی گری و حرفای بی اساس می کنه و آموزش اینکه بنشین تو خونه و نماز بخون تا امام زمان حاجتت رو بده! این یعنی آشنایی با امام زمان؟! درسته که دعا و عبادت و دست به دامان بزرگان شدن خوبه ولی نباید افراط بشه و جای تعقل و تلاش رو بگیره!

جالب تر این بود که قشر جوون و روشن فکر رو هم با طرز برخورد و کلامش جذب می کنه! داشتم فکر می کردم که باید یه کاری بکنم! دیدم با گفتن به خود اون خانم که کاری از پیش نمی برم کار درستی هم نیست که من بخوام بهش چیزی بگم! چون هم سن و سالم این اجازه رونمی داد که به خانمی با این وجنات ایراد بگیرم هم شاید تو ظاهر دور از ادب بود و هم حتما آدمی به این سخنوری جواب محکمی برای من تو آستین داشت!

بعدش فکر می کردم که تو این سیستم و تاسیسات مترو هیچ بخشی نیست که بخوایم این موارد رو بهشون اطلاع بدیم که جلوی این جور آدما رو بگیرن؟! به نظرم این جور آدما خیلی خطرناک تر از حتی کسانی هستن که شمشیر رو از رو بستن و دارن به صورت علنی با اسلام واعتقادات ما مخالفت می کنن و یا فرقه دیگه ای رو ترویج می کنن! حتی اگه اون خانم در خوشبینانه ترین حالتش بدون قصد و منظور این کار رو می کرد و به خیال خودش داره کار مثبتی در جهت ترویج مهدویت می کنه ولی همین نا آگاهی اون هم خطرناکه و باید جلوش گرفته بشه!

اومدم از یکی از اون دخترا که این کتاب رو خریده بود بپرسم که آیا مولف این کتاب رو می شناسه و با توجه به اینکه تقریبا هم سن و سال خودم بود یه طوری که بهش برنخوره و دوستانه بهش پیشنهاد بدم که در این مورد کتابای معتبر رو بخونه که تا اومدم اقدامی در این جهت کنم یه دفعه صدایی در گوشم طنین انداز شد که متوجه شدم رسیدیم به ایستگاه امام خمینی! 

بلـــــــــــه! به مقصد رسیدیم و من از همه جا بی خبر! تا مترو حرکت نکرده خودم رو از بین جمعیت کشوندم بیرون و با یه حرکت آکروباتیک شیرجه زدم بیرون!

اگه فرصت داشتم می موندم و حرفم رو می زدم! فوقش ایستگاه بعدی پیاده می شدم و برمی گشتم ولی راه زیادی رو تا کرج و منزل مادربزرگ درپیش داشتم و بعد ترسیم چهره مادربزرگم که نگران شده که چرا من دیر کردم ترجیح دادم از این فقره چشم پوشی کنم!

حالا به نظر شما تو این موارد باید به کجا گزارش این مسائل رو بدیم؟!

راستی!

اگه شما جای من بودید برخوردی با چنین شخصیتی می کردید؟!

نظرات 18 + ارسال نظر
امین یکشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:53 ب.ظ http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com/

سلام
توی سایت‌ها، مجلات و ... مورد مشابه این اتفاق رو زیاد دیدم ولی خیلی دوست دارم یکبار از نزدیک یک نفر بیاد چنین پیشنهادی به من بده تا حقش رو بذارم کف دستش...!
زیاد هم نباید به نیت خالص این افراد اعتماد کرد، خیلی‌هاشون جزء فرقه‌های انحرافی با ظاهر موجه هستند...باید خیلی مواظب بود
چند سال پیش همشهری حوان یک گزارش از این فرقه‌ها کار کرده بود،واقعاً زیبا بود، شاید توی یک پست بذارمش.

التما دعا
یاعلی

سلام
مثل اینکه دلتون خیلی پره هااا! :)
البته حق دارید!‌آدم این موارد رو می بینه هم نگران میشه و هم احساس مسئولیت بیشتری می کنه!

محتاجیم به دعا
یا حق

د دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:35 ق.ظ

سلام
(نظر بالایی خرابه.میشه حذفش کنید؟)
کمی که فکر میکنم میبینم متاسفانه این چیزا میتونه باور ایجاد کنه؛

شاید من مستقیماً و رک میرفتم به خانومه میگفتم که :«سلام، خوب هستین؟ :) ببخشید؛ یه سوال داشتم؛ این صحبت هایی که شما میکنید میتونه روح جامعه را برای فرج آماده کنه؟ ما امام زمان را میخوایم که ازش حاجت بگیریم؟ نمیدونم شاید خوب روح عباداتی که توی کتابه را متوجه نشدم و فقط به ظاهر تکیه شده؛ چون بالاخره ابن ملجم هم خیلی اهل نماز بود؛ میشه یه کم در مورد اینکه این کتاب چطوری زمینه سازی ظهور میکنه توضیح بدید؟ چون همه مون میدونیم که تو خونه نشستن و نماز خوندن هدف اسلام و زمینه ساز مناسب فرج نیست.»

تازه فکر کنم با جواب دادن به چنین سوالی راحتتر میشه به نیت هم پی برد.

خوبه به نظرتون؟ :)

سلام

حرفاتون درسته! ولی من فکر می کنم چنین آدمایی حتی خودشون رو برای جواب دادن به این دست سوالا اماده کردن و خوب بتونن طوری جواب ما رو بدن که نتونیم چیزی بگیم! (البته من اینطور فکر می کنم!)
البته اگه تو سوال پرسیدن و چیدمان سوالامون و روش سوال و جواب تبهر داشته باشیم می تونیم طرف مقابل رو سردرگم کنیم که این نیاز به تجربه زیاد داره!

با این موردی که پیش اومد به این فکر افتادم که یکم تجربه ام رو تو این زمینه بالا ببرم که بتونم با رفتار درست و مناسب مقابل این جور آدما بایستم!
وقتی اینا این طور دارن رو این مساله کار می کنن ما هم باید تو خودمون آمادگی بیشتری ایجاد کنبم!

ممنون از نظرتون :)
یا حق

ع.ر.وطندوست دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:48 ق.ظ http://123tamam.blogsky.com

سلاام!

من یه مقدار به این خانوم شک دارم!!

اخر روش تبلیغاتش شبیه بهایی هاست!!
بهایی ها هم روی امام زمان زیاد مانور میدن که البته منظورشون "سید علی محمد باب" هست.
از این دعاها و شفاهای من دروردی هم زیاد دارن!

اتفاقا من هم پارسال تابستون همچین تجربه ای داشتم!
توی تاکسی بودم و داشتم میرفتم شهرک غرب که راننده یه کتاب بهم نشون داد و شروع کرد به تعریف کردن!

کتاب رو باز کردم و خوندم دیدم یه سری جملاتش اشنا میومد!
چند شب قبلش یه نگاهی به کتابهای ایقان و اقدس(کتابهای مفدس بهاییان) انداخته بودم!
اونجایی که داشتم میخوندم دقیقا همونی بود که قبلا خونده بودم!ولی اون لحظه حضور ذهن نداشتم که کجا خوندم.
پشت کتاب رو که دیدم فهمیدم چاپخونش توی لندن بود!


کلا فعالیت بهایی ها در زمینه امام زمان و با رواج خرافات خیلی زیاده!

باید پرسید این دعا ها از کجا اومده؟!! توی مفاتیح نیسته؟
این همه دعای استغاثه به امام زمان و دعای عهد(بنا بر مفاتیح)که حاجت میدن! چه نیازی به خریدن کتاب جدید؟!

کدوم معصوم این دعا ها رو تجویز کرده؟
اگه معصوم نبوده ،پس چطوری تاثیرش از دعای معصوم بیشتره!؟

حالا چرا 99 تا؟!!
اینا هم شدن مثل این فروشنده ها که قیمت رند نمیگن! حاجی ارزونی ، کیلویی 999 تومن!!
1001 راه برای ثروتمند شدن!....

کلا این نوع توضیح دادن مشکوکه! نیازی به توضیحاتی از قبیل بی حجاب دعا کردن و نماز خوندن نبود مگر جذب مشتری!

خدا رو شکر وقتی نیاز به حضور مامور هست هیچوفت پیداشون نیست!

ممنونم

یا علی

سلام

درسته!‌ اتفاقا همون موقع داشتم به این فکر می کردم که اصلا منظور این خانم از امام زمان کیه؟!

خیلی جالبه که بدونیم بهایی ها دارن با چه جدیتی حتی به بچه هاشون هم آموزش می دن که دینشون رو حتی تو رفتار روزمره شون هم تبلیغ کنن! جدیدا چیزایی در موردشون فهمیدم که واقعا برام جای تاسف داشت که چرا ما نسبت به دینمون این قدر سهل انگاریم!

اتفاقا این مورد سوال و جواب رو که تو وبلاگ راضیه هم گفتید به نظرم جالب اومد!
فقط باید خیلی تسلط داشته باشیم که طوری سوال کنیم که بتونیم تو حرفای طرف مقابل به هدفمون برسیم!

دنیا رو آب ببره مامورا رو ...

ممنون از توضیحاتون
یا حق

هدی دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:48 ب.ظ http://elmoservat.blogfa.com/

سلام فائزه جان
من واقعا نمیدونم چی کار میکردم ولی چیزی که اقای وطن دوست گفتند به نظرم جای تفکر داره ..بهایی از هر ترفندی برای ایجاد خلل در عقاید ما استفاده میکنند
یه مدت در اینترنت باهاشون بحث میکردیم با چندتن از دوستان ..اولش با خوبی بحث های منحرفانه ای میکنند که کسی که هوشیار نباشه زود گولشو میخوره ولی وقتی چند تن از دوستان باهاشون به صورت منطقی بحث کردند و شروع کردن توهین وتهمت به اسلام ک مافهمیدیم ای بابا اینا مسلمون نیستند ..میخوام در کل بگم که اونا خیلی زیرکانه وارد عمل میشوند ..شاید اگر جای شما بودم با اون خانوم حرفی نمیزدم ولی سعی میکردم اون دو دختر به ظاهر دانشجو رو یه کمی آگاهی بهشون بدم که زیاد به حرف این جور افراد اعتماد نکنندو....
یا علی.

سلام هدی جون

دقیقا! خیلی زیرکانه عمل می کنن! و خیلی هم خوش برخورد و جذاب!
نیک صورت و ... سیرت!
باید خیلی به خودت اطمینان داشته باشی و محکم باشی که در مقابلشون بایستی!

آره! خیلی ناراحت کننده است که نسل دانشگاهی و روشن فکر ما اینطور خام این حرفا بشن و این به خاطر کم کاری خود ماهاست! هم مسئولین تو این موارد کار مناسبی در جهت افزایش آگاهی جوونا نمی کنن و هم خود جوونا دنبال مطالعه و آگاهی بیشتر نمیرن!
مثلا داشتم فکر می کردم چرا تو کلاسای عمومی دانشگاها اساتید نمیان این مباحث رو مطرح کنن و آگاهی دانشجوها رو بالا ببرن!

در هر صورت فکر می کنم موضوع خیلی جدیه و نباید ساده از کنارش رد شد!

ممنون
یا حق

س.ح دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:49 ب.ظ

سلام خانوم گلی

به نظرو در مورد مترو یه کار اساسی باید صورت بگیره...دیدی همینجوری که شولوغ هست موقعی هم که این دست فروش ها بساط میکنن که دیگه هیچی..
این مورد که جای خودش داره...اگه داخل مترو بیشتر از اینها کنترل میشد کمتر از این چیزا میدیدیم

منم با هدی جان موافقم فکر کنم که به اون دوتا دختر دانشجو یه تذکر میدادم که بیخیال شن..



در مورد بهایی ها ..هیچ وقت فکرش رو نمیکردم که انقدر تو ایران زیاد باشن و در این حد تبلیغات داشه باشن..یکی دو نمونش رو که باچشم خودم دیدیم باورم شد..

ممنونم عزیزم
موضوع مفیدی بود
یا علی




سلام بانوو

اوه اوه! از این دست فروشا نگوو که! :))
ولی من این لواشکای مغزدارشون رو خیلی دوست دارم!‌ خیلی خوش مزه است! تاحالا امتحان کردی؟! :))

موافقم! باید خیلی محیط مترو رو کنترل کنن!

می خواستم این کار رو بکنم ولی... از این به بعد باید تو این موارد با سرعت عمل بیشتری اقدام کنم!
خوب اینم یه تجربه بود دیگه!‌:)

آآآره! تشکیلاتی دارن برای خودشون! مثلا تو شهر خود ما "گرگان" من فکر نمی کردم این طور دارن فعالیت می کنن! خیلی دقیق و بی سر و صدا!

خواهش می کنم عزیزم!
خوشحالم مفید واقع شد!
یا حق

ع.ر.وطن دوست دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:03 ب.ظ http://123tamam.blogsky.com

سلاام!

اصلاحیه!

در نظر قبل منظورم دعای ندبه بود! اشتباه نوشتم دعای عهد!

یا علی

سلام

به قول خودتون:‌ ضمیمه شد!

یا حق

راضیه دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:31 ب.ظ http://www.judyabot.blogfa.com

سلام
اووووووووووووووه
چه تجربه ای!
منم مثل تو چند روز پیش از مسئله ای کف کردم که نوشتمش تو وبلاگم .... برو بخون خوشحال میشم!

نمی دونم چی باید بگم ولی باید قبول کنیم عمده اشکال از خودمونه که ادعا میکنیم تنها کشور شیعه ی جهانیم!
البته این ادعایی فقط در حد یک ادعا ست!!!!!

چون در این تنها کشور شیعه , شیعیانش مذهب تشیع را نمیشناسند و فقط میگویند ما شیعه ایم!!!!!
تنها چیزی که ما از دینمون و مذهبمون فهمیدیم فقط یه سری خرافات بود! اینکه اگه 99 بار در فلان شب اسم علی رو بگی درد سینه ازت رفع میشه یا اینکه وقتی داری میری دستشویی باید با پای راست بری چون مستحبه و از این صحبتا......! همش نشون میده که ما تا چه حد در خرافات فرو رفتیم و تا چه حد حرف واقعی دینمون رو نمی فهمیم!!!
و اینکه به جای انتقال فلسفه ی دین به فرزندان , یک مشت خرافات از دین را تحویل آنها میدهیم... یک مشت خرافات از امام عصر و سایر امامان!!!!
نتیجه اش همین میشود که فوری و بی درنگ کتابی را با این محتوا و دارای نویسنده ی ناشناس میخریم!!!!
بدون فقط اندکی فکر
اندکی تامل
فقط اندکی فکر کافی است!
چرا پس ما فکر نمیکنیم؟!
چرا درگیر ظواهریم؟!
چرا چرا چرا؟!

ممنون عزیزم
واقعا آپ قابل تاملی بود . من واقعا لذت بردم!

التماس دعا

سلام راضیه بانووو

خوندم مطلبتو...!‌ عجب بساطیه هاااا! :)))

راضیه جان! من فکر می کنم اگه منصفانه بخوایم نگاه کنیم باید بگم که با همه مشکلات و کم کاری هایی که هست ولی بازم کشور ما و شیعیان ما در مقایسه با بقیه دنیا خیلی اوضاع بهتری داره! این رو تو خیلی از عرصه ها اثبات کردیم!
البته! اینم قبول دارم و تو جواب بقیه دوستان هم اشاره کردم که تو خیلی موارد افراط و تفریط داریم!‌ مثلا همین مواردی که خودت گفتی که باید اصلاح بشه!
باید بیشتر رو این مساله کار کنیم که بچه ها و جوونا رو با اهداف اصلی و هسته دین آشنا کنیم!‌ نه صرفا یه سری مسائل ظاهری!
باید آگاهی رو بالا برد تا این جود ادما با یه ظاهر آراسته نتونن راحت ما رو فریب بدن!

خواهش می کنم عزیزم
ممنون از نظرت
یا حق

د دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:56 ب.ظ http://personalnotes.mihanblog.com/

سلام راضیه خانوم.
:)
راستش من یه کوچولو با این همه تاسف مخالفم؛ نمیدونم شاید اگه یک یا دو سال پیش بود کاملاً تایید میکردم؛ شاید ما چون همش بدی پوسته و ظاهر را دیدیم اینطور قضاوت میکنیم؛ اما اینقدرها هم اوضاع بد نیست به نظر من.

ما کم گذاشتیم؛ قبول! ولی واقعاً کشور شیعه دیگه ای که از ما پیشتر باشه هست؟ 8 سال دفاع مقدس ما را کی به خودش دیده؟ انصافاً من چیزهایی در جنگ دیده ام و با دو سفر جنوب رفتن احوالاتی را تجربه کردم که....

من اصلاً همین که مردم اینقدر در سیاست دخالت میکنن و دلشون برای سرنوشت جامعه میتپه را خیلی دوست دارم! آیا واقعاً همه اینطورن؟ بگذریم از حواشی که هر کسی عقاید و نظرات خاص خودشو داره!

یا این همه بحث ها و تفکر کردن و فعال بودن مردم؛ منطقی و اغلب دوست داشتنی بودن کم ارزش داره؟ شاید اول آدما خیلی از دست هم دلخور باشن؛ ولی کمی که بحث منطقی و خیرخواهانه پیش بره ته ماجرا معلوم میشه، از این نمونه توی وبلاگ 301040 زیاد میتونید ببینید!

اشکالات قبول! اینکه شاید دین اولویت اولیه خیلی ها نباشه قبول.... که اینم لزوماً اشکال جامعه نیست؛ من جدیداً با خیلی سلسله بحث ها و فعالیت ها آشنا شدم که بسیار ارزشمندند و فقط توی یه چنین کشوری امکان بروز دارند؛ نمیدونم شاید اشکال از تبلیغاته! و صد البته کار فرهنگی در سطح گسترده که خیلی حالش خرابه!

اما توی یه سال گذشته یه تجربه خیلی خوب و بزرگ و ارزشمندی کسب کردم که دوست دارم باهاتون در میون بگذارم؛ هم کمکم کرده روحیه + تری داشته باشم؛ هم امید(البته نه از نوع کاذبش...)

اینکه به اشکالات با دید محلی برای کار و اصلاح و مساله ای برای تفکر نگاه کنم؛ اگه تونستم کاری کنم؛ به دو سه نفر انتقال ایده بدم؛ اگه نه به سازمانی جایی که مربوطه نظرم را بگم؛ یا به فرض اگر اونقدر کار خراب باشه که نشه کاری کرد بذارمش یه گوشه دلم تا سر وقت ازش برای سازندگی استفاده کنم....

برای من خیلی تجربه ارزشمندیه!

مثلاً یه مدت به حال و احوال مساجد فکر میکردم؛ محله ما مساجدش فقط جای خانومای مسنه؛ یا کسایی که میخوان «امر خیر» انجام بدن میان مسجد برای پیدا کردن فرد مناسب! من قبل تر ها همش تاسف میخوردم و برای بقیه تعریف میکردم و انگار که یه موج منفی انتقال بدم؛ اما مدتیه رفتم توی فکر که چطوری میشه مساجد ارزش واقعی شونو بدست بیارد؛ یه جای جذاب برای جوونا باشه؛ نمیگم کار زیادی کردم ولی همین که دو سه تا ایده دارم و به فکر انجامش هستم به نظرم خیلی بهتر از روش گذشته است.

:)
ببخشید اگه پرحرفی شد.
التماس دعا

مهرگان سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:09 ب.ظ http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام
نمیدون این کتابچه های دعا و خیلی وقت ها ها قراآن (متاسفانه)در بسیاری از امامزاده ها و اماکن مذهبی دیدن که فصحه اولش رو بعضی آدمهای نادان و زودباور هرزه نگاری کردن ... اگر فلا کار رو کردی این میشه و باید این متن رو روی یه کتاب دعای دیگه بنویسی وگرنه بدبخت میش و این حرفا؟؟؟

حرفای این خانومه منو یاد این انداخت

من اگر اونجا بودم کلی رو اعصابش ره می رفتم و سر به سرش میذاشتم!!

موفق باشی

سلام مهرگان عزیز

اوه! اینا که یه مدت معضلی شده بود!!
خدا رو شکر فکر کنم الان مردم دراین مورد آگاهتر شدن! به نظرم خیلی کمتر شده!

پس فکر کنم خوراک خودتون بود! :))
اتفاقا منم اونجا دنبال یه پا می گشتم! ؛) :دی

به همچنین

یا حق

زهرا چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:57 ب.ظ

بسم الله

اول ابراز خرسندی از بحث های بحث برانگیز و هیجان انگیزه دوست جونه خودم که هر دفعه میام دلم نمیاد حرفی نزنم

دوم به جواب اون دوستمون که شاکی بود(راضیه خانم یا آقا؟؟:D) کی گفته ما فکر نمی کنیم؟؟کی گفته جوونای ما یا اساسا ملت ما که همه رو با هم جمع بستین اسم شیعه دارن نه عمل شیعه؟کی گفته پدر مادرهای ما خرافه اموزش دادن؟؟؟
یادتون نره این ملتی که تو خیابون می بینی الزاما همه مذهبی نیستن .... اینها همون مردمانین که قبل از انقلابم تو این کشور زندگی می کردن...شاید خیلی ها عضو خنثی باشن....چرا ما باید فکر کنیم همه ملزما به شیوه ی ما فکر کنن و راه برن؟
و در مورد جوونا باید بگم خیلی هم فکر می کنن خیلی هم به نتیجه می رسن حتی اونایی که ظاهری متفاوت دارن...اما چه کنیم که جامعه پر از تناقضه....

در مورد بهاییت و بابیت و اون فرقه باید گفت تا حدی واضحه فکر کنم توضیحات دوستان کافی باشه...کار به جایی رسیده که حافظ عزیز ما رو مژده دهنده ی فرقه ی خودشون می دونن در قرن ها قبل از ظهور باب...و چه از این بدتر که زیارتگاه علی محمد باب تو اسراییله(گمونم)

با جناب آقا یا سرکار خانوم "د" تا حد زیادی موافقم...و این حد خیلی زیاده

و دیگه همین.......تا کنکور....خداحافظ

تبارک الله! :)

سلام بر شیر زن عرصه کنکور!
دیگه اماده ای شاخ این غول بچه رو بشکونی؟! :)

ایشون راضیه خانم گل گلاب هستن! چرا فکر کردی ممکنه آقا باشه؟!!

در مورد جوونا باید بگم که هر دو دسته تو جامعه هستن! هم کسایی که تو این موارد روشن هستن و راحت فریب نمی خورن و هم متاسفانه... که اگه نبودن٬ کار امثال این خانم رونقی نداشت!

ایشون هم حانم "د" دوست عزیز ما هستن!

ممنون از اینکه وقت گذاشتی و نظر دادی زهرا جوووونم!

برو جلو من هواتو دارم!‌؛)

دعا می کنم برات...
دوست دارم!
یا حق

س.ح چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:12 ب.ظ

سلام سلام
خوبی عزیز؟
اومدم واسهعرض تبریک این شب عزیز
ایشالا که اونی باشیم که حضرت دلش میخواد
ما رو فراموش نکینن..عیدی میدناا امشب
یا علی

سلام به روی ماه شما
ممنون! خدا رو شکر
بسیـــــــار ممنون! منم به شما تبریک می گم! (البته فکر کنم یه ذره برای تبریک دیر شده باشه! :) )
انشاالله!
محتاج دعای دوستان عزیز هستیم!
یا حق

سمانه پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:43 ق.ظ

نظرم پاک شد دیگه اعصاب ندارم بنویسم کلا نون خانوم رو اجر نکنید

سلام هم اتاقی

خدا بد نده! اعصابت چی شده؟! :دی

" کلا نون خانوم رو آجر نکنید"
عجب حرفی بوداااا... فتامل...

یا حق

امین پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:04 ق.ظ http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com/

سلام
چقدر این شب ولادت خانم زیباست...ساعت 2 نیمه شب هست ولی دلم نمی‌یاد بخوابم!
صمیمانه‌ترین تبرییکات منو برای میلاد بانوی دو عالم و روز زن پذیرا باشید...
توی این شب خدا منتظر دعا هست...ما رو هم فراموش نکنید...
یاحق

سلام
بلـــــــــه!‌ بسیار زیبا بود! بسیاااار...

ممنون! منم این ولادت باشکوه رو خدمت شما تبریک می گم!

یا حق

فاطمه پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:52 ق.ظ http://ghazal2005a.persianblog.ir

سلام فائزه جان

متاسفانه با این تذکراتی که رهبری در مورد این فرقه ها و شبیخون فرهنگی که راه افتاده میدن هنوز مسئولان کاری برای افزایش آگاهی مردم از پیش نبردن اما متاسفانه از اون طرف دارن تمام تلاش هاشون رو می کنند .
جایی یه قسمت از رهنمودهای مقام معظم رهبری در جمع دانشجوهای بسیجی ( سال ۸۶ ) می خوندم گفتم بد نیست اینجا بذارمش .
« البته مواظب باشید توی دام عنکبوت های دنیا دار دکان دار ( وارد ) نشوید . الان این روزها از این چیزها زیاد است . دکان دارهایی که به اسم معنویت ادعا می کنند امام دیدیم . فلان دیدیم هیچ واقعیتی هم ندارد . حواستان باشد که اسیر آنها نشوید . »

راستش اومدم میلاد دردانه ی رسول رو تبریک بگم .

با نام تو ، باد می فرستد صلوات
تا روز معاد می فرستد صلوات
این یاس ، گل محمدی خواهد شد
از بس که زیاد می فرستد صلوات

******************************

نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد
ز درک خاک مقام فراتری دارد
خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد
درون خانه بهشت معطری دارد
...

روزگارت باد شیرین ! شاد باش

سلام فاطمه عزیز

درسته! هرچی اونا حسابی عزمشون رو جزم کردن برعکس ما...
اگه یکم حرف ریش سفیدامون رو گوش بدیم وضعمون خیلی بهتره!

ممنون به یاد ما بودید! انشاالله خانم دستگیرمون باشن!

ممنون بابت نظر خوبتون

التماس دعا
یا حق

ع.ر.وطندوست پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:04 ب.ظ http://123tamam.blogsky.com

سلااام!

یه تبریک جانانه بمناسبت ولادت حضرت فاطمه رو از من قبول کنید! :)

هم شیعه بودنشون نمونه بود و هم خانم بودنشون!!بقیه امور هم که جای خود!!

باز هم میارکه!

یه علی

سلام

ممنون! منم خدمت شما این روز عزیز و پربرکت رو تبریک می گم!

خانم کلا نمونه و اسوه بودن و صد البته هستن!
انشاالله نظری به ما بکنن که ما را همین بس...

ممنون!

یا حق

مهدی.م پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:21 ب.ظ

سلام سلام و هزاران سلام
اولا این روز فرخنده خیلی خیلی مبارک باشه!و انشالله صفات ناب حضرت رو درک کنیم
ثانیا تایید کنم حرف وطن دوست جان رو بهایت خیلی زیاد شده هو باید تدابیر بیشتر و‌اموزنده تری به جونا داده بشه
انشالله

سلاام

ممنون! انشاالله...

بله! خطر خیلی جدیه خیلی...

یا حق

راضیه جمعه 14 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:46 ق.ظ http://www.judyabot.blogfa.com

سلام عزیزم
اول یه چیزی به "د" عزیز بگم:
حرفاتون رو کاملا قبول دارم
شاید یه مقدار بدبینانه گفتم!
مسلما مردم ما تنها کشور شیعه ی جهان , در خیلی مسائل با مردم کشور های دیگه فرق دارند....
مردم ما اصولا آدمهای معتقدی هستند و اصولا به چیزی اعتقاد دارند(خوب یا بد) و حاضرند برای اون اعتقادشون هر کاری بکنند!
ما به گذشته ی سرخ (قیام عاشورا) و آینده ی سبز (ظهور مهدی) معتقدیم و برای همین اعتقادا عمیقی داریم!
ولی چون از اول اصول دینی زیاد در جامعه مون خوب بیان نشده یه مقدار درگیر ظواهر شدیم و به تبع همین میتونن از ما سو استفاده کنند!

و اما برای رستگار جونم که امروز صبح برگشت گرگان:
امام زمان(ع)می فرمایند:
در دختر رسول خدا فاطمه (س) برای من سرمشق و الگویی نیکو است
امام صادق(ع)می فرمایند:
خیر و برکت بیشتر بر محور وجود زن‌ها می‌چرخد.

زن, عنصر تابناکی است که زیر بنای فضیلت‌های انسانی و ارزش‌های والای خلیفه‌ا… در جهان است.

روز مادر رو به مامان گلت تبریک بگو!!!
همچنین از طرف من بهشون تبریک بگو که کارشناسی ارشد قبول شدند و به سلامتی قراره ادامه تحصیل بدن!!!
به این میگن یه مامان باحال و نمونه!
از چنین مادری جنین دختر گل و باحال و مهربون و پاک و صادق و اکتیوی رو میشه انتظار داشت!!!!

دوست دارم
دلم برات تنگ میشه یه دنیا
بوووووووووووووس

سلام و درود بر راضیه عزیز

خانم من تکذیب می کنم!‌ کی گفته من رفتم گرگان؟!! بنده بغل گوش شما٬ کرج هستم! :))

ممنون بابت گذاشتن این جملات ناب و پربار!
واقعا وجود خانم فاطمه (س) برای ما کافیه که تا دنیا دنیاست به زن بودنمون افتخار کنیم!

ممنوووون! همچنین تو هم به مامان بزرگوارت تبریک بگو!
چشم! حتما بهش می رسونم! البته باید دید کجا قبول میشه! :)
بابا نمی گی من با این همه هندونه چیکار کنم؟! :)) :دی
گلی و باحالی و ... از خودته عزیزم!؛)

من بیشتر!
به امید دیدار
بووووس بوووس

زهرا جمعه 14 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:50 ق.ظ

ببخشید اگه تکراریته


معلم پای تخته داد میزد ... صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گَرد ؛ پنهان بود
و با آن شور بی پایان ... تَساویهای جَبری را نشان می داد
خَطی خوانا به روی تخته ای کَز ظُلمتی تاریک غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت :
" یک با یک برابر هست "
از میان جمع شاگردان یکی برخاست
همیشه یک نفر باید به پا خیزد
به آرامی سخن سَر داد :
- " تساوی اشتباهی فاحش و مَحض است "
معلم مات بَر جا ماند ..!
و او پرسید :
اگر یک فردِ انسان ؛ واحدِ یک بود
آیا باز یک با یک برابر بود ...؟
سکوت مدهشی بود و سوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد :
- " آری ؛ برابر بود "
و او با پوزخندی گفت :
اگر یک فردِ انسان ؛ واحد یک بود
آن که زور و زَر به دامن داشت ؛ بالا بود
و آنکه قلبی پاک و دستی فاقد زَر داشت ؛ پایین بود؟
اگر یک فردِ انسان ؛ واحد یک بود
این تساوی زیرو رو می شد
حال می پرسم :
یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مُفت خواران ... از کجا آماده می گردید ؟
یا چه کس دیوار چین ها را بَنا می کرد ؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پُشتش زیر بار فَقر خَم می شد ؟
یا که زیر ضربت شلاق لِه می گشت ؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزادگان را در قَفس می کرد ؟
معلم ناله آسا گفت :
- " بچه ها در جزوه های خویش بنویسید
که هرگز ؛ یک با یک برابر نیست ...!؟

خسرو گلسرخی

..............................................................

سلام عزیز دل

no problem! :))

جالب و زیباست و تامل برانگیزه!

با آرزوی موفقیت!
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد