...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

...خانه ای خواهم ساخت

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

این است هوش و خلاقیت ایرانی!

 

سلاام 

 

امروز تو یکی از سایت های خبری باری دیگر شکوفایی نبوغ ایرانی رو نظاره گر بودم! 

چند روز پیش تو اخبار شنیده بودم ولی... شنیدن کی بود مانند دیدن!   

شاید تهرانی ها این تصاویر رو تو خیابون دیده باشن، اما برای ما شهرستانی ها دیدن این تصاویر خیلی جالب بود! 

اگه ندیدید این تصاویر رو از دست ندید!   

  

"مهر: کمتر از یک ماه است که نیروی انتظامی موفق به تصویب لایحه جدید جرائم راهنمایی و رانندگی درمجلس شده و در این راستا اقدام به نصب دوربینهای مداربسته کرده تا میزان جرائم رانندگی را در ساعتهای نبود نیرو کاهش دهد ولی هنوز هم عده ای هستند که در روز روشن با روشهای به اصطلاح زیرکانه شان قانون را دور بزنند." 

 

      

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

با دیدن این عکس ها یاد چندتا دیگه از زرنگی های ماهرانه ایرانی ها افتادم که فکر کنم برای شما هم جالب باشه!  

می دونید که جایی که ما زندگی می کنیم، یعنی شمال کشور، سرزمین برنجه و عطر و بوی برنج ما رو هم که هیچ جا نداره!   

چند وقت پیش عده ای بودن که می رفتن تو کارخونه های شالی کوبی و گونی گونی باقی مونده شالی های کوبیده شده رو جمع می کردن و می بردن!  

برای یه عده این قضیه جالب شد که این آدما چه استفاده ای از این مواد ظاهرا دور ریختنی و بلا استفاده می کنن که بعد تحقیقات کاشف به عمل اومد که بعله! 

این دوستان زرنگ برنج پاکستانی می خریدن و همون باقی مونده شالی های کوبیده شده رو با این برنج مخلوط می کردن تا عطر برنج ایرانی داشته باشه و با اسم برنج معطر شمال به ملت شریف ایران قالب می کردن!!!  

 

یه خلاقیت دیگه هم که تا به امروز رو شده در مورد عده ای معدود از سیب زمینی فروشان در ظاهر محترم ایرانیه!  

بعضی از خریداران عمده سیب زمینی مشاهده می کردن که گونی های سیب زمینی خریداری شده ظاهر بسیار خوبی داره یعنی سیب زمینی های رو و اطراف و کناره های گونی بسیار درشت و خوب و مرغوبه اما خالی کردن گونی همان و مشاهده سیب زمینی های ریز و کم کیفیت همان!  

با بررسی های بیشتر مشخص شد که بعله! 

اینحا هم باز دست نبوغ ایرانی در کار است... 

بعضی از فروشندگان محترم یه لوله داخل گونی ها می ذاشتن و سیب زمینی های ریز رو از داخل لوله می ریختن و اطرافش رو از سیب زمینی های خوشگل (!) پر می کردن!  

و این گونه بود که این بار هم یکی دیگه از زرنگ بازی های ایرانی رو شد!   

 

واقعا که دمشون گرم! فقط کاش از این نبوغ استفاده بهینه میشد... 

نظرات 15 + ارسال نظر
د جمعه 8 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:41 ق.ظ

سلام فائزه جان....

خیلی دلم میگیره از اینکه ایرانی به این چیزا شناخته بشه، خیی درد داره که فرصت نکردیم تا تک تک مردممون را با خوبی آشنا کنیم، چقدر فرصت هست توی این مملکت برای کار کردن، برای قدم برداشتن در راه خدا، برای زندگی خوب و صالحانه داشتن، برای صمیمیت و صفا داشتن در کنار دیگران...

حس من میگه جز اونایی که صادقانه و خالصانه کار و فکر و تلاش میکنند و کم نمیگذارند، همه مقصرند....

کاش که دیگه نبینیم که با این طور داستانا بشناسنمون...

ممنون از پست خوبت...
تا تلخی ها دیده و باور نشن، لابد نمیشه شیرینی ها را ساخت....

سلام بر د عزیز

البته بهتره بگیم خیلی درد داره که ایرانی به این چیزها " هم " شناخته میشه! آخه ما فقط به این چیزا که شناخته نمی شیم! تو خیلی جاها هم به خوش نامی شهره ایم!

ولی در کل موافقم! اگه نام ایرانی رو این مسائل لکه دار نکنه نور علی نور میشه!

خواهش می کنم!
بله! همین تضادهاست که به زندگی هم معنا میده...

یا حق

رستگار جمعه 8 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:16 ق.ظ http://www.judyabot.blogfa.com

سلام
خوبی؟
خشی؟
سلامتی؟
چی کارا میکنی!؟

میگم زیاد تو نخ نبوغ ایرانی نرو چون هنگ میکنی!
و اونوقت رستگار بی رستگارا!!!!!(خدا نکنه!!!)
از ما گفتن بود!
آخه ما هم یه زمانی خیلی تو این زمینه ها به مخمون فشار میآواردیم....!!!!
بعد فهمیدیم که نبوغ ایرانی همه ی مات و مبهوت و صد البته دیوانه میکنه!!!

در نبوغ ایرانی جماعت که شکی نیست!!!!
برای نمونه فقط یه ایرانی میتونه هم زمان چند تا کار رو انجام بده!!!!
این جمله رو دقیقا یه بار دکتر ایوبیان سر کلاس , خطاب به من گفت.... که هم به درس گوش میدادم و در کلاس فعالیت و اظهار نظر میکردم , هم جزوه مینوشتم(البته خودت میدونی که من از ترم یک به بعد دیگه هیچ وقت جزوه ننوشتم!!!), هم نقاشی میکشیدم, هم با بقل دستیم حرف میزدم , هم با یکی از بچه ها که اون سر کلاس بود به زبان اشاره صحبت میکردم!!!!

توجه کنی هیچ موقع خارجی جماعت این همه نبوغ رو ندارن!!!
چرا؟!!!
چون کافرند!!!!


و....
چقدر بده که از این استعدا ها سواستفاده میکنیم!!!

سلااام راضیه بانو

ممنون!! تو چطوری؟!
گفتی " خشی" یاد هم اتاقیم ندا افتادم!
می دونی که ندا اهل کردستانه! یکم ازش کردی یاد گرفتم!

خشی؟
سلامتی؟ (با لهجه خاص! )
دنگ بس؟ ( یعنی چه خبر؟ )

خوب بید؟!

تازه! اونم اگه ایرانی از نوع مونثش باشه که دیگه می ترکونه! یه چیزی در حد بمب اتم!
میگمااا! پس بگو چرا این اجنبی ها این قدر سر بمب اتم به ما گیر می دن! نگو اینا فهمیدن نبوغ هر ایرانی خودش می تونه کار یه بمب اتم رو بکنه!
منظورشون اینه!!

دیگه اگه اون ایرانی مونث، راضیه باشه که دیگه...
استاد ایوبیان هم تو رو کشف کرد!

واقعا! کی بشه کفر نعمت، این نعمت رو از کفمون بیرون کنه... الله علم...

ممنون عزیزم

یا حق

..... جمعه 8 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:20 ق.ظ

هه هه هه
حتما تعجب کردی که چطور ممکنه نظرات خودت تو وبلاگ خودت هم باشه!!!!!!
حتما فهمیدی اون بالایی کیه!!!
همونی که نبوغ ایرانی گونه اش از همه بیشتره!!!
همونی که از همه بیشتر سوتی میده!!!

بابا راضیه ام!
حواسم نبود با اسم تو نظر گذاشتم(بذار به حساب نبوغ!!!!)
آخه راضیه و فائزه نداره که!!!
یک جسم اند در دو روح!!!!!!!!

عزیز جان من همون اول فهمیدم خود خودتی جون تو!

من با فوران نبوغ تو آشنا هستم عزیزم! اگه نشناسمت که دیگه باید برم...

دقیقا! " یک جسم در دو روح " اینم یکی دیگه از مصادیق نبوغ ایرانی!

دوست دارم!
یا حق

ع.ر.وطندوست جمعه 8 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:53 ب.ظ http://123tamam.blogsky.com

سلااام!

"راضیه" هم به جمله وارد کنندگان اجناس چینی پیوست!!
این بار "رستگار" تقلبی!! :)))

ایرانی ،ایرانی! همیشه قهرمانی!

این ایرانیها فقط در ایران نبوغ خودشون رو نشون نمیدن!!
بابا! صادر کننده نمونه هم هستند!

چند وقت پیش داشتم که گزارش میدیدم از ایرانیان مقیم کالیفورنیا!
که از تلویزیون ملی امریکا پخش شده بود!
داستان از این قرار بود که:
در یک ناحیه تجاری و پر مغاره از کالیفرنیا،برای پارکینگ باید هزینه پرداخت میشد! از تنها کسانی که هزینه پارکینگ دریافت نمیشد رانندگان معلول یا سالخورده بود! اما بشرط ثبت نام کردن و گرفتن پلاک مخصوص که بهنگام پارک کردن به اینه نصب کنند!
اعتبار این پلاک ها رو استعلام کرده بودن و دیده بودند که :1- صاحب اون پلاک دو ساله که مرده 2- این پلاک بنام یه نفردیگستو یه ادم جوون و سالمی داره استفاده میکنه!! 3- کل پلاک تقلبیه!!

بعد با دوربین مخفی میرفتن سراغ رانندگان که فروشندگان او ناحیه بودن! جالب اینکه همه این افراد بلا استثنا ایرانی بودند! بعد از همشون که میپرسید حواب میدادن:1 ماشین ندارم 2- برای پارکینگ پول پرداخت میکنم و ....

تازه باید چیزایی رو که با چشم خودم دیدم رو بشنوید!!

خلاصه ما خیلی جالبیم! :دی

شنیدم که توی تهران یه کامیون پر از گربه پوست کنده توقیف کردند که به مصرف تولید کنندگان همبرگر میرسید!!

بعد میگن چرا مردم بد شدن!؟

خدا بدادمون برسه!

دستتون درد نکنه!جالب بود ولی از ایرانیان بعید نبود! :دی

یا علی

سلام

نه بابا! این دفعه برعکسه! تقلبیش بیشتر از اصلش می ارزه!

ببینید با وجود این همه تحریم به کجاها رسیدیم ما! صادر کننده نمونه هم هستیم! واقعا دیگه چی می خوایم! :دی

می دونید؟! ایرانی جماعت استعدادهای خودش رو محدود نمی کنه! اینترنشنال فعالیت می کنه و تا همه دنیا از نبوغش بهره ببرن! حتی پدرسوخته بازی هاش هم به همه آموزش میده! :دی

ولی جدای از شوخی خیلی خجالت آوره!
یاد اون دزدی که تو وبلاگتون گفته بودید که یه ایرانی قو دزدیده بود و دیپورتش کردن افتادم! چقدر٬ واقعا چقدر تلخ و خجالت آوره...

جالب تر از اون چیزی که فکرشو کنید!

من هم تو جاده تهران- گرگان چندبار وانت هایی رو دیدم که الاغ (!!) به سمت پایتخت حمل می کردن!!
فکر کنم بشه حدس زد که سرنوشت این حیوونای زبون بسته چیه! البته باز درد اینا خوردنیه! گربه که دیگه فاجعه ست!

ممنون از نظرتون

یا حق

azad جمعه 8 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:49 ب.ظ http://charand-parand.blogfa.com

سلام بر رستگار عزیزم.........
خدا وکیلی حال می کنی چقدر استعداد داریم لاک پشت رنگ کردن و به اسم قناری فروختن که قدیمی شده الان به اسم پلنگ می فروشن............
یاشاسین ایرانیلار !!!!!!!!!!
خلاصه باحالی از خودمون نباشه باحالیم !!!!!!
باز این راضیه سوتی داد نمی دونم ما اگه یه روز سوتی ندیم می میریم(خودم و راضیل.) تا به حال یه روز بی سوتی نداشتیم احتمالا بمیریم
خیلی جالب بود و البته بسیار خواندنی
قربون رستگار خودم برم azad
کاروانیان کربلا در رهند و رستگاری نزدیک.........

سلام از ماست عزیز دل

یاشاسین!
منم یه کوچولو ترکی بلدما!! البته بیشتر روم به دیوار فحش ترکی بلدم!‌ یه موقغیتی پیش اومد که یاد گرفتم!!

راضیه و سوتی هاش بابا! خوشمزگیش به همینه!

فدات بشم! خیلی خانومی!

در پناه حق

امین جمعه 8 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:09 ب.ظ http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com/

سلام
من هم نظر خانم "د" رو دارم، با خوندن این چیزها بیشتر ناراحت میشم و افسوس می‌خورم... افسوس اینکه مسلمانیم و ... این پست تون یه جورایی برام بیشتر تلخ بود
بذارید یک نمونه عمرانی هم خدمت‌تون بگم، چند سال پیش میلگردهای شماره پائین (یعنی با قطر کم) توی بازار کم شده بود و همین باعث شده بود که قیمتش بره بالا(میلگردهای با شماره بالا کیلو 1000 تومن بودند و این میلگردها 1700 تومان)؛ اگه آدم بی‌خیال وجدان بشه چه باید کرد؟! درسته! کارگاهی بود توی شادآباد که میلگردهای با شماره بزرگتر(قطر بیشتر) رو با دستگاه آنقدر میکشید که قطرش کم بشه!!! میدونید با این کار چه اتفاقی می‌یفته؟ فعلاً هیچی! صدای این شاهکارهای عمرانی زمان زلزله در می‌یاد. برای کنفرانسی استادمون تحقیق میدانی کرده بود و نتیجه این بود که 80٪ ساختمان‌های بتنی تهران فاقد بدیهی‌ترین نکات و استانداردهای ساخت هستند و با یک زلزله متوسط فرو خواهند ریخت! عمق فاجعه رو درک کردید؟ پناه بر خدا...
یک زمانی هم توی ژاپن ایرانی‌ها غوغا کرده بودند! شیارهای در‌ب‌های نوشابه رو صاف می‌کردند، توش آب میرختند و میذاشتند یخ بزنه، بعدش بعنوان سکه می‌ا‌‌‌نداختند داخل این دستگاه‌هایی که نوشیدنی میده و مجانی خودشون رو مهمون می‌کردند!!!

امان از خودمون


التماس دعا
یاحق

سلام

درسته!
شاعر می گه: " خنده تلخ من از گریه شیرین تو غم انگیزتر است!! "
فی البداهه بودااا!

عمق فاجعه رو باید با دستگاه های ویژه عمق یابی بدست آورد! از دست ما برنمیاد!!

ماشالا همه جا هم خودمون رو خوشنام کردیم!
اینقدر هم دامنه این فعالیت ها هزاران ماشالا (!) چشم حسود کور (!) گسترده است که همه دوستان خاطره ای من باب این مسائل برای گفتن دارن!
امان امان امان!!!

خدا به ما بصیرت بده...

ممنونم!
یا حق

مهدی شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:49 ق.ظ

سلام
وقتی شروع کردم به خوندن یاد یه خاطره تلخ افتادم دوباره غصم شد
نظراتو که خوندم امین در مورد ایرانیها تو ژاپن گفت خاطره منم از ژاپنه
راهنمایی که بودم با خانواده رفته بودیم ژاپن
رفتیم تو یه مغازه صوتی تصویری برای خرید همین طور که داشتم اجناسو نگاه میکردم چشم خورد به یه کاغذ که رو ویترین بود رو کاغذه بزرگ به فارسی نوشته بود این مغازه مجهز به دوربین مدار بسته است لطفا دزدی نکنید
...
اون موقع یه عرق سرد نشست رو پیشونیم
الانم هنوز که هنوزه یادم میاد...

یا حق

سلام

شرمنده والاا! اگه می دونستم این پستم کام دوستان رو تلخ می کنه نمی ذاشتمش!
از این واقعیت های تلخ تو جامعه مون زیاد شده متاسفانه!!

!!!!!! وااای!
فکر کنم این دیگه اوجش بود!
واقعا...
حرفی باری گفتن ندارم!

یا حق

دل سوخته شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:54 ب.ظ

سلام
بعضی از ما ایرانیا دست شیطون از پشت بستیم ... میگن بیل گیتس سال گذشته اومد دبی و لی ایران نیومد و گفت که ایرانیا پدر منو در اووردن اینگلیسیش میشه:
Iranian people have exited my father
بیچاره آمریکایی ها اصلا" با واژه پدر در اومدن و پدر سوختگی و امثالهم نا آشنان ... خوب حرف تو دهنش گذاشتم.تا تو باشی ویندوز به ما ندی کافر!!!!! می ترسم اونها برن بهشت ما رو بهشت نذارند .... دلیل نیومدنش اینمه که ایرانیا استاد هک و قفل نرم افزار شکستن و.. تشریف دارند ... پول واسه نرم افزار ندارند که بدند ما از این پولهای مفت نداریم!!!!
این یعنی مصداق کامل دزدی اونم تو روز روشن.
تعجب نکنید مات سر همدیگر رو هم به راحتی کلاه که سهله گونی می ذاریم تا زانو جالب اینه که بعضی متوجه اون گونی هم نمی شنددندندندند.
خدمت متعالیه عرض در وکنم که در راستای فرار بر قرار از طرح ترافیک تغییر پلاک جایزه چون تو قرآن نیومده قانون غلطه چون احمدی نژاد مجریشه... هر کی به هرکیه .. اصلا فردا همه بیاییم جمع شیم برید هفت تیر تظاهرات ترجیحا لوازم ذیل به حضور داشته باشید ثوابش بیشتره هر وسیله که به همراه آرید یک وجب از خاک بهشت نصیبتان همی گردد (راوی: ابن ابی الجعجع):
چماق 2 متر
زنجیر 5 قبضه
سنگ یک گالن
پارچه ترجیحا" سبز یه توپ
عکس ندا خانوم غرق در خون 1*1 متر سه فروند
بنزین یه بشکه نارنجک به تعداد لازم... یک مقدار نمک
اشعار عارفانه در مدح احمدی نژووووووووود یک دیوان کامل
غزل و رباعی در ثنای موسوی یک کامیون
... تا به عالم بفهماینم قانون یعنی چی؟
از طرفی برادران اونورکی ها :
باتون برقی برای هر تظاهر کننده 10 تا
دسبند برای هر نفر چهارتا می خواند چهار میخ کنند
میخ به تعداد مکفی
افراد قوی هیکل یک قاشق غذا خوری
موتور خفن 1000 راس
ماشین زندون سیار پررررررررررر
خوش دارم که نه به ان رای دادم نه به این سفید سفید آنقدر گند زدن تو مصاحبه هاشون که از اینکه ایرانی بودم خجالت می کشیدم رای من سفید بود.... چون به نتیجه نرسیدم بعد ها متوجه شدم چه کار درستی انجام دادم نه به خون اینوریا دستم رو الوده کردم نه اونوریا...البته این یه فرضیه است معنیش این نیست که اون کس که رای داده دستش آلوده شده...
خووووووب تشریف بیارید پاسخ یه نقد رو از نزدیک شهود فرمایید و نظر همی دهید من معتقدم کسی که تو وبلاگها می یاند بله بله می یارند و به به چه چه می گند یه کار غلطه خوب که چی؟ انتقاد ادم رو به مطالعه وا می داره و تلنگر می خوره.. حالا باز بفرمایید به به چه چه ذکر شرررررررریف قبل خواب صد بار به به چه چه !!!!!



سلام

آخی!‌ بنده خدا!
پس دستمون پیش بیل گیتس هم رو شده!!

نا آشنان؟!!! مطمئنید؟! فکر نکنمااا...

"می ترسم اونها برن بهشت ما رو بهشت نذارند "
یاد این پست آقای بازرگان افتادم! http://301040.blogsky.com/1389/02/19/post-507/

ای بابا!!
استغفرالله!
سبز چیه؟! ندا کیه؟! باتوم برقی چه صیغه ایه؟!
رای؟! خون؟! زندون؟!
حرف سیاسی؟
برادر توبه کن!
استغفرالله!


بله! ما هم با مقد و بررسی و ابزار عقاید مخالف و موافق کاملا موافقیم!!

میام خدمتتون...

یا حق

یاس یکشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:43 ب.ظ

سلام

بابا ایول به هم وطنان عزیزمون انا که اینقدر هوش دارن چرا به یه کار مفیدتر نمیزنن.....طفلی آقا ی بیل گیتس...هموطنان ایشون یه طور دیگه مارو می چزونن ما اینطوری..... بی حساب میشیم نه؟؟!! ..... مظلبی که آقای امین گفته بودن رو قبلا شنیدم ..... خدا به داد برسه با این کاراشون

سلاااام خانوووم
چه عجب! راه گم کردی؟!
خیلی خوش اومدی!

آره والا! ایول داره! چرع اتفاقا به کارای مفید هم می زنن!

دقیقا! این به اون در!

چی بگم والاا!

دستت درد نکنه!
دوست دارم!

یا حق

منتقد طنز نویس برجک زن یکشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:09 ب.ظ http://mto.blogfa.com

سلووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووم
به درازای شب یلدا
چهار تا عکس نا معلومه مچهوله ضایعه بد ریخت بد ترکیبه موردشور برده آویزونه زرت وپرت گذاشتی که چی........؟!
نبوغ ما ایرونیون خیلی هم توپه اون بیل گیتس چولمنگ هم همون بهتر که نیاد ........چون اگه بیاد یه سری نرم افزار قفل شکسه بهش می دیم به قیمت پشه که سکته رو در جا بزنه اونوقت ما ز کشتن کفار به رستگاران یعنی شما بپیوندیم....
اصلا" من کاملا منتقدم با انتقادم ،اند انتقادم جرات داری کامنت تو وبلاگ بذارید تا چنان انتقاد کنم که مرغان آسمان به حالتون تخم بگذارند...چی میشه !!!!!!!!!

سلوووم از ماست!!
خوش اومدید!

چهارتا عکس نا معلومه مچهوله ضایعه بد ریخت بد ترکیبه موردشور برده آویزونه زرت وپرت گذاشتم محض خنده!!
البته! خنده تلخ...

توپه! بر منکرش... من هم غیر این نگفتم!

موفق باشید! ان الله یحب المنتقدین!!
جرات؟! ما از هر نوع انتقادی شدیدااا استقبال می کنیم!

یا حق

سکینه دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:20 ق.ظ

سلام امان از روزی که یه ایرانی بخواد دست به خلاقیت بزنه
خدا اون روز رو به خیر کنه

سلااام

چه پست پربرکتی بود این پست!
همه دوستان و آشنایان کم پیدا و ناپیدا٬‌پیدا شدن!

پس خدا همه روزای ما رو به خیر بگذرونه!

ممنون عزیزم
دوست دارم!

یا حق

مهرگان چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:48 ق.ظ http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام
خوبی؟
به قول جودی ابوت : نبوغ و توانمندی ایران و ایرانی!!

موفق باشی

سلام
ممنونم!
شما خوبی؟!

بلـــــــه! جودی کارش درسته!

سلامت باشی

یا خق

سیدحسام چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:01 ب.ظ http://www.shia-book.blogsky.com/

سلااام...

شرمنده یه مدت نبودیم!!

چند روز قبل آمدم و کلی مطلب نوشتم اما چشمتون روز بد نبینه موقع ارسال...
حالم خیلی گرفته شد.

میدونید چیه این نبوغ یدگه جز dna ایرانی ها شده!(خنده)
یه نگاه کنید!
به کتاب اول ابتدایی می گم!
از همون اول که می خواهیم آموختن رو شروع کنیم اولین چیزی که یادمون میدن چیه؟ نه! چیه؟

آی "باکلاه" و آی "بی کلاه"

از همون اول کلاه گذاشتن و کلاه برداشتن رو یادمون دادن!
نه انصاف بدید؟!
اون وقت می خواهید ازین مدارس و این سیستم آموزشی امامزاده عمل بیاد!!!!!!!!!!!!!!!!!!
(خندددددده)

خوب میشه ....

صبح نزدیک است و ...

سلام آقا سید

دشمنتون شرمنده!

اوه! اوه! خدا این حادثه رو نصیب هیچ بنده ای نکنه!
یه پیشنهاد دارم! قبل از ارسال٬ نظرتون رو کپی کنید!

جزء DNA ایرانی ها بوده! از ازل... انشاالله تا ابد!

" از همون اول کلاه گذاشتن و کلاه برداشتن رو یادمون دادن! "
خیلی باحال بود!!
تا حالا بهش این طوری فکر نکرده بودم!!

ایشالااا...

در پناه حق

azad چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:11 ب.ظ http://charand-parand.blogfa.com

سلام مخصوصم به رستگار عزیز تر از جانممممممم
شرمنده ام که می خوام کمی از نظرات وبلاگت سو کنم
چند روز پیش تو نظراتت یکی اومده بود و دعوت به یک نقد صد البته منصفانه کرده بود منم فرصت غنیمت شمردم که بیام وبه اون اقا بگم
من مطلبشونو نقد کردم لطفا بیان و از نزدیک ببینند
راستی خوشحال می شم تو هم به من یه سر بزنی و با نظرات مثل همیشه خوبت راهنماییم کنی
به هر حال روی ماهتو می بوسم و از بابت این کار شرمنده ام
خیییییلی دوست دارم قربانت azad
کاروانیان کربلا دررهند و رستگاری نزدیک....

سلام بر azad عزیزززم
خوبی شما؟!
راضیه ما چطوره؟!
هواشو دارید؟
راضیه رو دست شما سپردماا!

ای بابا! این چه حرفیه! شما صاحب اختیاری!

به چشم! باعث افتخاره!
دشمنت شرمنده عزیزم!
من بیشتررر! قربون شما

یا حق

علی عباسی شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:56 ب.ظ http://aliabbasi68.blogfa.com

با سلام
ان شالله خوب باشید
خواهشمندم که عکس های مربوط به مراسم مجمع دیروز را به میلم بفرسید.(زیپ کنید و سپس آتاچ
)
در ضمن اگر متنی آماده کرده اید برای ارایه از دیروز ما را بی نصیب نگذارید.
منتظر هستم..می شود بفرستید که زودتر روی وب آپ کنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد